نگاهي به تاريخچه صعود _ K2


چگوری "Chogori" که در زبان بالتی شاه کوهها معنی می دهد نام محلی قله ای است که عده کمی از کوهنوردان آن را به این نام می‌شناسند. عموم کوهنوردان این قله را K2 می‌نامند. این نام درنامگذاری سرهنگ مونتگموری بر روی کوههای رشته کوه قره قروم "Karakoram" (نامی ترکی به معنی سنگهای نتراشیده سیاه) که ازK1 تا K37 نام گرفتند به این قله رسید. نامهای دیگری نیز برای این قله استفاده شده که در واقع صفاتی هستند که کوهنوردان به فراخور حال و روزی که بعد از تلاش بر روی این قله داشته‌اند بر آن گذاشته‌اند. مهیب "awesome" وحشی "savage" و بالاخره قاتل "killer" .
K2 جزیره ایست صخره‌ای که در ارتفاع 6000 متری از اقیانوسی از برف و یخ جدا شده و تا ارتفاع 8611 متری بالا می رود.


****************************************


1856 کشف و نامگذاری
سرهنگ انگلیسی مونتگموری (T.G.montgomery) در گزارشش از منطقه بالترو، K2 را بیشتر از هر چیز دیگری شرح داده است. او قلل این رشته کوه را K1 ,K2, K3 ,… نام گذاری کرده است. K ابتدای کلمه karakorum یا همان قره قروم است.
امروزه K2 معمول‌ترین نام برای این قله 8611 متری است. نام محلی دومین قله بلند جهان چگوری است. کوهی که همچنان به عنوان سرسخت‌ترین قله جهان شناخته می‌شود.

1902 یکمین تلاش
در 1902 شش کوهنورد اروپایی به سرپرستی کنستین "Eckenstein" راهی K2 شدند. زمان مناسب از نظر آنها قبل از بادهای موسمی بود. از انتهای بالترو که با 67 کیلومتر طول سومین یخچال طولانی جهان است به سمت شمال متمایل شدند و به پای کوه رسیدند. بدون درنگ از مسیر جنوبی و بعد از آن جنوب شرقی صعود را شروع کردند. با مواجهه شدن با مشکلات مسیر فکر کردند که شاید مسیر شمال شرقی ساده‌تر باشد و بر روی آن تا ارتفاع 6600 متری صعود کردند.
این موفقیت غیر قابل تصوری برای آنها بود چون در آغاز قرن بیستم هنوز برای صعود این کوه خیلی زود بود. عقیده آنها این بود که این مشکل‌ترین و پیچیده‌ترین عملیات صعود در جهان خواهد بود. عقیده ای که کم و بیش هنوز مورد تایید کوهنوردان می‌باشد.


1909 دوک آبروزی "Abruzzi"

هفت سال بعد نوبت به دوک انگلیسی و گروه بزرگ و علمی او رسید تا به قره قروم و K2 بروند. اکنون K2 هدف پر آوازه‌ای برای مساحان و عکاسان شده بود. یک اسطوره در عکس. ماجراجویان سلطنتی طرحی شبیه به کارهایی که در آلپ جریان داشت را در سر داشتند.
برای شروع خودشان را به یال جنوب شرقی رساندند(هنوز نام آن یال آبروزی نشده بود)
قبلن مسیر شمال شرقی تا ارتفاع 6600 متری صعود شده بود همچنین از آن نقطه مسیر شمالی همانند غول بزرگی خود نمایی کرده بود.
گروه، یال جنوب شرقی را تا ارتفاع 7544 متر صعود کرد و آنجا در برخورد با یک گلوگاه پر از برف راه خود را بسته دید. قبلن در چگولیزا ارتفاع 7654 متر ثبت شده بود. رکوردی که تا سال 1922 دست نخورده ماند. در این تاریخ هنوز اورست کلنگ نخورده بود .


1929 سال بدون پیشرفت
ایتالیاییها بیستمین سالگرد برنامه دوک را جشن می‌گرفتند. برادر زاده دوک آبروزی سرپرست افتخاری برنامه بود در حالیکه پورفسور آردیتو دسیو "Ardito Desio" که فرد معتبر و سرشناسی در این قبیل برنامه‌ها بود به عنوان سرپرست علمی هیئت را همراهی می‌کرد. در بازگشت دستاورد کوهنوردی مهمی بدست نیامده بود چون گروه بیشتر بر فعالیتهای علمی و تحقیقاتی در بالترو متمرکز شده بود و کمتر به صعود توجه‌ای داشت.

1938 امریکاییها
نوبت بعدی به گروه آلپاین کلوب امریکا رسید که به سرپرستی چارلز هوستون Chrles Hoston راهی این برنامه شد. او موفقیت سال قبل در ناندادوی را به همراه داشت. با بکارگیری یک گروه ازبهترین شرپاها به سر پرستی پاسانگ کیکولی "Pasang Kikuli" ، آنها مطمئن بودند که با موفقیت باز خواهند گشت.
در یک جولای کار از پای کوه آغاز شد و بارگاه یکم بر پا شد و در چندین تلاش در هجده جولای هوستون و پتزولد "Petzoldt" به ارتفاع 7740 متری رسیدند در حالیکه به سخت‌ترین و پیچیده‌ترین مسائل صعود فائق آمده بودند . آنها در 7530 متری بارگاهی برپا نمودند. در بیست و یک جولای تلاش رو به بالا از سر گرفته شد و در ارتفاع 7925 متر درست در زیر آخرین صخره های مسیر جایی برای بارگاه هشتم یافتند.
آسمان صاف و آفتاب گرم می توانست همه را امیدوار کند که قله اینبار براستی تهدید شود ولی اینطور نشد.

1939 روزهای شوم
دوباره امریکاییها در مقابل کوه ایستاده بودند . همراهی و سرپرستی فریتز ویسنر "Fritz Wiessner" کوهنورد آلمانی تبار، قدرت مضائفی به گروه اهدا می‌کرد. همچنین گروه شرپاها به سرپرستی پاسانگ کیکولی. هر چند دیگر افراد در حد و اندازه ویسنر نبودند ولی کاملن مصمم بودند نتیجه‌ای را بدست آورند که بیش از حد برایش انتظار کشیده شده بود. بارگاهها یکی پس ازدیگری مطابق الگوی سال قبل برقرار شد و بارگاه هشتم در ارتفاع 7710 متری آماده شد. دودلی ولف "Dudley Wolfe" در آنجا ماند و ویسنر و پاسانگ برای بر پایی بارگاه نهم صعود را ادامه دادند. در 7940 متری بارگاه نهم بر پا شد.
در نوزده جولای ویسنر و پاسانگ با اراده و مصمم، صعود شجاعت آمیزشان از روی صخره‌ها برای قله را شروع کردند. ساعت هجده آنها تقریبن در ارتفاع 8380 متری بودند که پاسانگ از ادامه صعود سر باز زد چون خیلی دیر شده بود. ویسنر سعی کرد او را متقاعد کند که می‌توانند در هوای بسیار خوب آنوقت در نور مهتاب به صعود ادامه دهند اما پاسانگ بی حرکت ایستاده بود تا بازگشت آغاز شود.
هنگام بازگشت بند کرامپون پاسانگ پاره شد و او با یک لنگه کرامپون فرود را ادامه داد. ساعت دو نیم صیح آنها به بارگاه رسیدند . می خواستند بعد ازاستراحت بخت خود را بار دیگر امتحان کنند. اما بعد از یک روز استراحت راه دیگری را انتخاب کردند و بعد از تحمل تمام سختی‌ها بدون تدارکات برای روزهای بعدی راه بازگشت را در پیش گرفتند. در بارگاه هشتم ولف به آنها خوشامد گفت و همچنین اینکه در این مدت هیچ ترددی انجام نشده و بارها در بارگاه هفت باقی مانده است. آنها خسته و بی رمق فرود را ادامه دادند و خود را به بارگاه هفت رساندند غافل از اینکه از نزدیک فاجعه ای قابل پیشگیری می‌گذرند.
ویسنر و پاسانگ صبح به پایین مراجعت کردند و ولف در بارگاه هشت ماند تا آنها تلاش دیگری را برنامه‌ریزی کنند. در بیست و چهار جولای آنها خالی خالی از نظر روحی و جسمی به بارگاه اصلی رسیدند. با تلاش جانانه ای که ترتیب داده بودند تلاش مجدد برای صعود بطور کامل منتفی بود.
حالا همه باربرها و کوهنوردان برای اجرای یک دستور از ویسنر آماده بودند: ولف را بازگردانید.
بعد ازدو تلاش ناموفق پاسانگ کیکولی و سه شرپای دیگر در بیست و هشت جولای در بارگاه هشتم به ولف بی‌رمق رسیدند و به او نوشیدنی گرم خوراندند. او نمی توانست به سرعت به پایین مراجعت کند ولی قول داد که صبح به پایین بیاید و بدین ترتیب شرپاها به بارگاه هفتم برگشتند. آن شب K2 چهره دیوانه خود را با طوفان و کولاک به نمایش گذاشت و از ولف خبری نشد.
این بار پاسانگ و دو شرپای دیگر به سمت بارگاه هشت صعود کردند و تسرینگ شرپا Tsering دربارگاه ماند. آنها مصمم بودند یا ولف را به پایین بازگردانند و یا حداقل از او نامه ای بگیرند که آنها را از هر مسئولیتی آزاد کند .
این آخرین اطلاع از آن چهار مرد بود .
در دو آگوست تسرینگ به تنهایی به بارگاه اصلی مراجعت کرد و خبر آورد که هیچ نشانی از زندگی در آن بالا وجود ندارد. ویسنر تلاش دیگری را برای یافتن آنها ترتیب داد که به توقف طولانی دربارگاه دو انجامید.
بالاخره برنامه پایان یافت به این دلیل که کسی نمی توانست این مدت در چنین شرایطی زنده بماند.
دودلی ولف، پاسانگ کیکولی، پاسانگ کیتار "Pasang Kitar" و پینتسو "Pintso" برای همیشه در آغوش K2 آرمیدند. این پایانی تراژیک بود برای دومین تلاش امریکایی برای صعود این کوه و با انتقادهای بزرگی روبرو شد. ویسنر برای دفاع از خودش وضعیت بسیار پیچیده‌ای داشت در حالیکه برای همیشه به عنوان مقصر اصلی شناخته می‌شد.
پاسانگ کیکولی یکی از قویترین شرپاها بود و شاید بشود درمقام مقایسه با نامهای کنونی او را هم طراز تنزینگ نورگی "Tenzing Norgay" دانست.

1953 حرف بس است
بعد ازجنگ دوم جهانی به دلایل مختلف سیاسی و اجتماعی برنامه‌ای در قره قروم اجرا نشد تا سال 1953 که امریکاییها دوباره سراغ کوله‌پشتی‌هایشان رفتند. هوستون و باتز "Bates" از گروه 1938 کهنه سربازهای گروه بودند و تونی استریدر "Tony Streather" با خاطره پیروزی بر تریچ‌میر در سال 1950 و جرج بل "George Bell" که به دلیل صعودهایش در آند مشهور بود در جلوی گروه هشت نفره در نوزده جون در بارگاه اصلی پای یال آبروزی در ارتفاع 5000 متری بودند. این گروه شرپا نداشت و از باربرهای با استعداد هونزا استفاده می‌کرد که فرصتی برای نمایش استعداد خدادادی‌شان یافته بودند.
در مدت سه هفته بر اساس الگوی سالهای 38 و 39 بارگاهها برقرار شدند. هوای خیلی خوب به آهستگی تغییر کرد و به طوفانی سهمگین در بارگاه اصلی انجامید. تمام کوهنوردان را برای چندین روز در بارگاه اصلی متوقف کرد. در یک فرصت همه صعود کردند و در یک آگوست هر هشت نفر در بارگاه هشت در ارتفاع 7750 متری در بهترین وضعیت آماده برای نمایش آخرین تلاش.
اما خدای کوهستان نمایشی از روزها و شبهای دیوانگی K2 به نمایش گذاشت . همه برای طنابهایی که با طرح هوستون درمسیر کار گذاشته بودند و غذایی که برای ده دوازده روز تدارک دیده شده بود از او سپاسگزار بودند و با روحیه ای مضاعف برای هوای مناسب انتظار می‌کشیدند.
اما نه تنها باد آرام نشد بلکه چادرها با شدت بیشتری در زیر شلاق طوفان لرزیدند و لرزیدند.
در چهار آگوست جیلکی "Gilkey" بیست و شش ساله درد شدیدی از لخته شدن خون در یکی از پاهایش تحمل می‌کرد به شکلی که حرکت برایش ناممکن شده بود. وضعیت او وخامت بیشتری یافت و بعد از چند روز ریه‌اش هم مبتلا شد. در چنین هوایی انتقال او به پایین هم ناممکن می‌نمود. جابجایی او مشکل بزرگی برای همه بود. این بزرگترین جدال در زندگی آن مردان بود. وقتی در ده آگوست آرزوی مناسب شدن هوا به نتیجه ای نرسید تصمیم نهایی برای شرکت در این جدال گرفته شد و همه مردان آماده پایین آوردن جیلکی شدند. چرا که گزینه دیگری برای زنده ماندن باقی نمانده بود.
در روز یکم آنها فقط چند صد متر پایین آمدند. ولی در هنگام غروب طنابهای نصب شده بر روی سنگها و مردانی که بدون آسیب جدی درکنار هم بودند امیدی می‌ساخت که دراین جدال پیروز خواهند شد.
آنشب جیلکی درون کیسه بیواک بر اثر برخورد بهمن و پاره شدن اتصالش به تبرهای یخ به قعر دره سقوط کرد. بقیه تا پنج روز دیگر در جدال با مرگ خود را به بارگاه اصلی رساندند. بل در پاهایش به شدت دچار سرما زدگی شد بصورتی که مجبورشدند او را دویست کیلومتر تا اسکاردو حمل کنند.
هر چند سومین تلاش امریکاییها نیز با پیروزی بر K2 به پایان نرسید ولی بازگشت معجزه آسای آن هفت مرد حماسه ای را در تاریخ کوهنوردی جهان رقم زد.

1954 بازگشت ایتالیایها
در سال 53 پورفسور آردیتو دسیو و ماریو پوچوز "Mario Puchoz" با تحقیقاتی که برای صعود به K2 انجام می‌دادند پیشاهنگ ایتالیاییها در صعود K2 شدند. آنها ارتفاعات اطراف را تا 6000 متری صعود کردند و بر اساس مشاهداتشان وقتی به خانه بر می‌گشتند نقشه پیروزی برK2 را در دست داشتند.
پرفسور عقیده داشت بخت صعود با این طرح بستگی به پیروی از دیسیبرین نظامی و وجود افرادی است که خواهان داشتن بهترین برنامه و گروه باشند و دراین راه با تمام وجود همکاری کنند.
بیست و یک کوهنورد از آزمایشات پزشکی عبور کردند و سپس در میانه ژانویه 54 همگی در ارتفاع 4000 متری مون‌بلان گرد آمدند. وضعیت تنفس و خصوصیات فردیشان به دقت زیر نظر گرفته شد و ده نفر از آنها انتخاب شدند. سپس اردوی دیگری در ارتفاع 4500 متری مونت روزا گذراندند. درست قبل ازحرکت چند جوان نو آموز برای گروه در نظر گرفته شد و شرپاها حذف شدند.
در آخرین دقایق کازین "Cassin" کوهنورد نامی و مشهور از سرپرستی مستعفی و گروهی متشکل از یازده کوهنورد، شش دانشمند و پانصد باربر راهی برنامه شد.
آنها در میان راه و قبل از اینکه به آبروزی برسند تمریناتی مثل تعویض بارگاه و بر پایی چادر در هوای خراب را از سر گذراندند.
وسط جون تمام بارها و تدارکات برای تلاش نهایی در بارگاه چهارم انباشته شده بود. بادهای سهمگین ارتفاعات قره قروم برای هفته‌ها می وزید و پیشرفتی در کار نبود. آیا آنها می‌توانستند رکوردی که دسیو در سال 1929 ازخود به جا گذاشته بود را پشت سر بگذارند؟
در نیمه دوم جولای بادها آرام گرفت و دسیو مصمم بود که از این فرصت قبل از بادهای موسمی برای چیره شدن به قله استفاده کند. بارگاه 5 در 7300 متری بر پا شد و 300 متر دیگر نیز صعود شده بود که خبر ناگواری گروه را ماتم زده کرد: راهنمای کهنه‌کار کوهستان ماریو پوچوز سی و شش ساله بر اثر خیز ریوی در بارگاه دو جان باخت. اما برنامه متوف نشد.
در بیست جولای بارگاه هشت در 8150 متری بر پا شده بود و دو کوهنورد با خیال راحت در چادر بودند تا فردا برای قله تلاش کنند. آنها بدون اکسیژن (بر اساس گزارش خودشان) صعود کردند و در بعدازظهر سی و یک جولای هزار و نهصد و پنجاه و چهار پس از تلاشی سخت و طولانی بالاخره پای انسان سخت کوش و آرامش ناپذیر به قله K2 رسید.
آنها با احتیاط با استفاده از تبرها و کرامپون در ساعت چهارده و نیم به بارگاه هشت رسیدند و با نوشیدنی گرم مورد استقبال دوستانشان قرار گرفتند.
بازگشت به بارگاه اصلی در غیاب یکی از همنوردان کمی دراماتیک بود ولی در دو آگوست همه افراد صحیح و سالم در بارگاه اصلی پیش هم بودند.
آن دو کوهنورد چه کسانی بودند؟؟؟ دسیو می‌خواست که این پیروزی به همه افراد گروه تعلق داشته باشد و این خبر تا بعد ازبازگشت کل گروه به ایتالیا فاش نشد.
لینو لاسیدلی "Lino Lacedelli" و آشیل کومپانونی "Achille Compagnoni" نوک پیکان ایتالیایی بودند که به قله K2 رسید.
در حاشیه این صعود موضوعی پیرامون کوهنورد جوان و جاه طلب، که بزودی به یک سوپر استار در کوهنوردی ایتالیا و جهان تبدیل می‌شد وجود داشت که موضوعی جالب توجه است. صعود کنندگان قله او را به دروغگویی و دزدی متهم کردند درحالیکه او نمی‌توانست در مقابل جمع بزرگانی که با دست پر به خانه برگشته بودند از خود دفاع کند.



WALTER BONATTI ?!!





مطالب مرتبط

0 comments: