گزارش غار گل زرد- آزمایشی- ایمان تجریشی

بسمک یا خالق
گزارش برنامه غار گل زرد- برنامه آزمایش - شهریور 88
نوشته ایمان تجریشی
آنگاه که مادرم زمین مرا خواند به آغوش مهربانش و قبل از آنکه پدرم خورشید از شیفت شب بازگردد {آخه بیچاره پدر، دو شیفت کار می­کنه، صبح اینطرف دنیا و شب آنطرف دنیا، مامان هم عین پروانه دورش می­گرده}، رأس ساعت 5 صبح ماشینها از جلوی درب باشگاه دماوند حرکت کردند. البته من انتهای اتوبان بابائی به گروه ملحق شدم. در طول مسیر، از شوق سفر به اعماق کوه و خوشحال از شروع هیجان و ماجراجویی جدید و لبخندی بر لبانم بخاطر رویایم که کاش مثل کارتون سفر به اعماق زمین تو غار یه تخم دایناسور پیدا کنم، تو ماشین یک بار دیگر لوازم رو چک کردم.
لوازمی که در کلاس آموزشی سه­شنبه گفته بودند به شرح زیر بود:
Ø دو عدد منبع نوری مجزا
Ø کلاه کاسک
Ø کفش غار
Ø دستکش
Ø لباس غارنوردی
Ø کیف نقشه برداری (کاغذ، مداد، پاک­کن، قطب نما و نقشه قبلی)
Ø و پتوی نجات.
البته چون برنامه ما بیشترجنبه آموزشی داشت می­تونستیم به جای لوازم حرفه­ای از لوازم موقت استفاده کنیم. مثلاً به جای کلاه کاسک از کلاه ایمنی، به جای کفش حرفه­ای از چکمه­های باغبانی، به جای دستکش از دستکش­های دولایه لاستیکی یا دستکش کار با پوشش پلاستیک در کف دست بخاطرجلوگیری از نفوذ رطوبت و برای لباس غارنوردی هم می­تونستیم از لباس یکسره کار استفاده کنیم.
تجهیزات ضروری ثانویه عبارت بودند از:
ü غذا و آب (چون آب داخل غار قابل شرب نیست)
ü کیسه زباله
ü باطری اضافه
ü کیف کمک­های اولیه
ü زانوبند
ü کوله غار (که تقریباً شبیه کیسه انفرادی سربازیست با این تفاوت که لایه­اش از نفوذ آب جلوگیری می­کنه)
و تجهیزات استاندارد شخصی:
هارنس غارنوردی
تسمه خودپیت 2 متر
ابزار فرود (استاپ، سمبل)
کارابین اتصال صندلی غارنوردی
یومار سینه و پا
تسمه اتصال یومار سینه
تسمه یا رکاب و ...
ساعت 7:30 کنار رستورانی به نام ناپ توقف کردیم. پس از صرف صبحانه ساعت 8:30 با گرای 215 راهی شدیم. مقصد ما غار زیبای گل زرد بود واقع در 65 کیلومتری جاده هراز نزديك درياچه لار که جاده خاکی آن از پشت کارخانه آب معدنی پلور شروع می­شود. محل، تقریباً غیربومی بود و به علت خوش آب و هوا بودن منطقه، تعدادی ویلا در آنجا بود که بعد از پشت سرگذاشتن آنها با گرای 320 درجه وارد دره شدیم. به دلیل هموار بودن جاده (که البته خاکی بود) می­بایست مسافتی را پیاده طی می­کردیم البته تا نزدیک غار می­شد با ماشین رفت اما با ماشین شاسی­بلند قابل عبور بود.
تقریباً می­شد گفت تا نزدیک غار آبی وجود نداشت. فقط در یک ییلاق باصفا که چوپانها برای گوسفندان کمپ زده بودند آب پیدا می­شد که همه قمقمه­ها رو پر کردیم. ساعت 9:45 سر دوراهی رسیدیم و بعد از طی نیم­ساعت به غار رسیدیم. در کل حدود دو ساعت آهسته پیاده روی کردیم. به دستور سرپرست گروه، آقای افشین یوسفی، همانجا برای تعویض لباس و آماده کردن تجهیزات اتراق کردیم. پس از آمادگی با گرای 210 درجه به داخل دره حرکت کردیم. دهانه غار به اندازه قطر یه آدم (بدون هیچ گونه تجهیزات) بود و حدوداً یک متر یا بیشتر از سطح زمین قرار داشت طوری که در تصورات من نمی­گنجید دهانه غار به این کوچکی باشد اما چون عاشق ماجراجویی هستم خیلی خوشحال شدم. به گفته آقای یوسفی حدود ده سال پیش، دهانه غار همسطح زمین بوده و به دلیل ریزش کوه و سیلاب­های فصلی سطح زمین بالا اومده. حتی گاهی زمستانها و در فصل بارندگی دهانه غار پوشیده می­شه که غارنوردها در فصل صعود دهانه را پیدا می­کنند و راه را باز می­کنند. حتماً روزگاری باید از کوه بالا می­رفتند تا به دهانه غار برسند!!
خلاصه یکی یکی با گرای 280 درجه وارد دهانه غار شدیم. از همان بدو ورود غار بسیار دیدنی و جالب و جذاب بود. ناگفته نماند که غار گل زرد از جمله غارهای آهکی رودخانه­ای- دریاچه­ای است که روی سقف و کف آن استلاگمیت­ها و استلاگتیت­ها به وفور دیده می­شود.
پس از گذر از یک معبر تنگ و تاریک به آب رسیدیم. خیلی برایم هیجان انگیز و جالب بود. مدتی بعد، به تالار اول رسیدیم. کنار تالار یه ستون بزرگ و پشت آن یه حوضچه قرار داشت. در طول راه حوضچه­های زیادی دیدیم که می­شد در آنها آبتنی کرد. بعد از اندکی توقف، به دستور سرپرست در منطقه کارگاه زدند. پس از طی یک راهرو به منطقه­ای رسیدیم که تقریباً دیواره­مانند بود و زیر آن پرتگاهی بود که به حوضچه منتهی می­شد و ما باید مسیر را تراورز می­کردیم. بنابراین، طبق آموزش داخل تالار با طناب­های انفرادی، به خودمان صندلی بستیم و بدین صورت خود را به طناب حمایتی که سرپرست کارگاه زده بود متصل کردیم و آن منطقه را تراورز کردیم. بعد از چند دقیقه به جایی رسیدیم که از قبل نردبانی طنابی به آن وصل شده بود. ما هم یکی یکی از آن پایین رفتیم تا به هال/تالار دوم رسیدیم. واقعاً شگفت­انگیز بود. چون طبق مدیریت زمان سرپرست باید چهار ساعت داخل غار می­ماندیم دستور بازگشت اعلام شد.
در مسیر بازگشت در تالار اول کمی توقف کردیم و سرپرست کمی صحبت کرد. با پیشنهاد یکی از بچه­ها تمام چراغ­ها خاموش شد. سکوت و تاریکی همه جا را فرا گرفت و غیر از صدای پای آب چیزی شنیده نمی­شد. با خود فکر کردم اگه کسی توی غار گم بشه یا چراغش باطری تموم کنه چی میشه؟! سرانجام ساعت 17:50 از غار خارج شدیم. با دیدن نور و روشنایی احساس تولدی دوباره داشتم. آه... دنیایی کاملاً متفاوت و زیبا! بیرون غار منتظر بقیه گروه بودیم که مطلع شدیم متاسفانه یکی از همنوردان مصدوم شده که البته با کمک آقای بیرجندی و سرپرست و دیگر اعضای باتجربه، او را از غار بیرون آوردند و با طناب انفرادی برانکاردی ساختند که بسیار موثر واقع شد. در اینجا به اهمیت کمک­های اولیه پی بردم و تصمیم گرفتم حتماً دوره پزشکی کوهستان را بگذرانم. مدتی بعد راننده ون، ماشین را تا انتهای جاده آورد و مجروح را به بیمارستان انتقال دادند. من هم به همراه سایر افراد گروه شروع به پیاده­روی در مسیر بازگشت کردم. ساعت 18:30 به جاده هراز کنار ماشین­ها رسیدیم. پس از اندکی نظرسنجی و گرفتن عکس سوار ماشین شدیم و به سمت تهران حرکت کردیم. بدین­ صورت یکی از زیباترین برنامه­ها که با باشگاه دماوند داشتیم تمام شد.
پدرم خورشید دوباره به شیفت شب رفت و برادرم ماه را به جای خودش بالای سر ما گذاشت تا مراقبمون باشد.

2 comments:

    On ۱۳:۰۷ سورنا گفت...

    جالبه که امسال برخلاف سال های گذشته که کمتر آزمایشی ها گزارش برنامه می دادن امسال پرشور نشون دادن و برای غار گل زرد تاکنون دو گزارش برنامه نوشته شده!
    خسته نباشید.

     
    On ۲۱:۵۶ majid گفت...

    سلام ممنون بابت گزارشتون.