گزارش برنامه آزمایشی غار گل زرد

بنام خالق كوه ها

گزارش برنامه پيمايش غار گل زرد مورخ 13 شهريور 88
نوشته : سارا عبدالمحمدی

از آنجا كه بزرگترين رسالت گزارش نويسي دادن اطلاعاتي مفيد و لازم براي كساني است كه نسبت به برنامه مذبور دانش كمتري دارند، من برآن شدم تا قبل از نوشتن برنامه پيمايش غار گل زرد، اطلاعاتي را كه از سرپرست و ساير افراد مجرب شنديده بودم مكتوب كنم. به اميد آن كه كساني باشند كه از خواندن آن مطلبي بياموزند. خاطر نشان ميكنم كه اين اطلاعات لزوما كامل نيست و دوستان عزيز براي بدست آوردن اطلاعات بيشترمي توانند به سايت هاي معتبر و يا اساتيد مجرب مراجعه فرمايند.

اطلاعات مفيد براي پيمايش غارها:

»»» درغار چيزي از خود به جا نمي گذاريم به جز رد پا.
»»» از غار چيزي بيرون نمي آوريم به جز عكس.
»»» در غار چيزي را نمي كشيم به جز زمان.


ü لوازم فني لازم همانند طناب، دو روشنايي با منبع نور متفاوت و باطري اضافه، دو كارابين، كلاه ايمني، كيف كمكهاي اوليه، نوشت افزار، قطب نما، ساعت، لباس مناسب براي ورود به غار، پتوي نجات، كوله مناسب براي عبور از مكانهاي باريك.... را به همراه داشته باشيم.
ü دماي غار ها معمولا در فصول مختلف بين 8 تا 12 درجه مي باشند.
ü قبل از ورود و خروج از غار به هماهنگي بين چشم با نور خورشيد توجه كنيم تا چشمان ما دچار آسيب نشود.
ü قبل از ورود به غار شرايط را بررسي كنيم تا با حيواناتي كه از غار به عنوان آشيانه استفاده مي كنند روبرو نشويم. اين دسته حيوانات در جايي زندگي مي كنند كه به نور آفتاب و محل خروج ازغار نزديك باشند.
ü در زمان برخورد با خفاش ها بهتر است حركت نكنيم و تنرسيم زيرا آنها به هيچ وجه با ما برخورد نمي كنند و بايد بگذاريم تا عبور كنند. خفاش ها در مكان هايي زندگي مي كنند كه نور در كمترين مقدار خود باشد.
ü در حركت گروهي به نفر قبلي و بعدي خود توجه كنيم تا تيم به صورت پيوسته حركت كند.
ü در صورت ريزش سنگ به بالا نگاه نكنيم تا سنگ با صورت ما برخورد نكند و سعي كنيم جايي مناسب پناه بگيريم.
ü هر دو منبع نور بايد در دسترس باشد زيرا كه در صورت نداشتن نور با شرايط بسيار بحراني مواجه مي شويم.
ü در غار بايد مسير را خوب بخاطر سپرد تا در زمان برگشت با مشكل روبرو نشويم.

ü از كشيدن كروكي و استفاده از قطب نما يا چيدن سنگ در سر چند راهي ها كمك بگريم زيرا ممكن است اطلاعات برگشت را فراموش كنيم.
ü تحت هيچ شرايطي كلاه ايمني را از سر در نياوريم.
ü براي استراحت، مكان هاي مناسب در اتاق هاي غار و يا مكان هاي كه شيب كمتري دارد را در نظر بگيريم. در مكان هاي پر شيب و يا محل عبور افراد استراحت نكنيم.
ü در زمان استراحت هاي طولاني حتما از پتوي نجات استفاده كنيم تا دماي بدن ما در غار حفظ شود. ممكن است احساس سرما نكنيم اما تخليه انرژي، قواي جسماني ما را كم مي كند.
ü در غار با صداي بلند صحبت نكنيم زيرا پژواك صدا سبب بروز سردرد مي شود.
ü قبل از پمايش غار حتما به چند نفر اطلاع دهيم تا در صورت عدم برگشت در زمان معين شده، براي ما تيم امداد احتمالي در نظر گرفته شود.
ü براي بررسي غار و گرفتن اطلاعات از افراد بومي كمك بگيريم.
ü به اعتقادهاي افراد محلي مانند مقدس بودن يا منفور بودن غارها احترام بگذاريم.
ü براي پيماش غار از فصول مناسب استفاده كنيم تا با مشكل سيل يا بهمن احتمالي كمتر روبرو شويم.
ü در انتخاب مسير دقت كنيم تا كمترين آسيب را به سيستم اكولوژري غار وارد كنيم. زيرا در صورتي كه غار شرايط زايش را داشته باشد، براي توليد هر اينچ مربع از استلاگميت ها و استلاگتيت ها به صد سال زمان نياز است.
ü اگر بنا به هر دليل در غار گم شديم، بايد در همان مكان بمانيم. زيرا حتما به كمك ما مي آيند. اما اگر حركت كنيم هم انرژي بيشتري از دست خواهيم داد و هم ممكن است كار را براي گروه امداد مشكلتر كنيم.
ü محيط غار به دليل ساختار اكولوژي خاص خود از قدرت تجزيه بالايي برخوردار نيست و كوچكترين جسم خارجي مي تواند سبب بروز كپك و مواردي از اين قبيل شود. بنابراين براي رعايت بهداشت فردي بهتر است از دستكش و ساير موارد بهداشتي استفاده كنيم.
ü اگر تيمي قبل از تيم ما آن غار را پيمايش كرده باشد، بهتر است گزارش برنامه آنها خوانده شود و اگر غار داراي نقشه معتبر مي باشد، استفاده از آن بسيار مفيد است.
ü بهتر است براي پيمايش غار ها با تعداد افراد كم برنامه اجرا شود. و اگر تعداد زياد است بهتر است كه تيم بزرگ به تيم هاي كوچكتر تقسيم شود. اما مفهوم تيم كوچك پيمايش انفرادي نيست.
ü بدون داشتن لوازم ضروري و سرپرست با تجربه اقدام به پيماش غار نكنيم.
ü سفر به اعماق زمين كتابهاي هيجان انگيز ژولورن در قرن 19 نيست بلكه كمينگاه خطرات قرن 21 است كه لحظه هاي ما را با آينده پيوند مي دهد. پس همانند كوهنوردي اول ايمني ... دوم ايمني ... سوم ايمني...


جدول مختصري از اطلاعات غار گل زرد

مسير حركت از تهران:
غار گل زرد در منطقه پلور و در مراتع شمالي روستاي منظريه قرار دارد. جاده خاكي منتهي به گل زرد، 65 كيلومتر بعد از تهران در جاده هراز و اندكي پيش از خروجي سد لار منشعب شده و چهار كيلومتر طول دارد. جاده اي كه تنها با اتومبيل شاسي بلند قابل عبور است.
نوع غار
آهكي و در مسير حركت در غار آب نسبتا زيادي وجود دارد.
ساير غارهاي اطراف
مجموعه غارهاي كافر كولي.
غار اسك.
غار انسان.
سختي غار
توريستي نيست اما پيمايش آن آسان است.
طول غار
500 متر كه 300 متر آخر به دليل ريزش مسدود شده است.
وضعيت ارازل و اوباش
به دليل بودن ويلاي مسكوني در اطراف جاده از وضعيت نسبتا خوبي برخوردار است
وضعيت آنتن دهي مبايل
1 كيلومتر اول جاده فرعي آنتن دارد اما در بقبه مسير آنتن ندارد.
وضعيت آب منطقه
در ماه شهريور رودخانه قابل به عرضي ندارد اما مي توان آب پيدا كرد.
نزديكترين بيمارستان معتبر
بيمارستان سوم شعبان
آدرس: شهر دماند، خيابان گيلانوند جنب اداره ثبت احوال
تلفن: 02215239781
رودهن و بوم هن درمانگاه دارند بيمارستان ندارند.


غار گل زرد از معدود غارهاي آهكي حاشيه كوه دماوند است كه دهانه آن مشخص شده و زيبايي هاي شگرفي دارد. ساير غار ها يا مصنوعي است و يا زيبايي اين غار را ندارد. از ديگر غارهاي اين منطقه مي توان به «مجموعه غارهاي كافر كولي»، «غار اسك» و «غار انسان» اشاره كرد. غار گل زرد در منطقه پلور و در مراتع شمالي روستاي منظريه قرار دارد. جاده خاكي منتهي به گل زرد، 65 كيلومتر بعد از تهران در جاده هراز و اندكي پيش از خروجي سد لار منشعب شده و چهار كيلومتر طول دارد. جاده اي كه تنها با اتومبيل شاسي بلند قابل عبور است. اين جاده فرعي درست بعد از بهمن گيرهاي معروف پايين گردنه امامزاده هاشم و پيش از راهدارخانه منظريه از سمت چپ جاده اصلي منشعب شده و انتهاي آن به يك كلبه كوهستاني مي رسد. از كنار كلبه، با نيم ساعت پياده روي مي توان به دهانه غار رسيد. غار زيباي گل زرد در دشت زيباتر لار با شقايق هاي نامدارش در نزديكي درياچه لار واقع است. منطقه گل زرد از اواخر ارديبهشت ماه پوشيده از گل هاي ريز زرد رنگ وحشي مي شود اما شقايق هاي دشت لار تقريبا از اواخر خرداد ماه سر از خاك بيرون مي آورند. بنا براين با پيمايش اين غار در خرداد ماه هم از هواي بهاري لذت مي بريد و هم شقايق ها و لاله ها را در كنار هم در ذهن خود به تصوير مي كشيد. اما اين پايان كار نيست زيرا دنياي اعجاب انگيز آفرينش در زير زمين، همچون الماسهاي نوراني آسمان كه بر تارك آن مي درخشد، از شما دلربايي ميكند. براي تمام زيبايي هايش او را شكر مي كنيم.
اين برنامه با سرپرستي آقاي افشين يوسفي و كمك سرپرستان محترم آقايان حسن بيرجندي و حميد بنيادي با تعداد 44 نفر اجرا شد. از زحمات اين عزيزان كمال تشكر را دارم زيرا زحمت آنها با هيچ پولي قابل قياس نيست. اميدوارم مورد لطف و رحمت پروردگار قرار گيرند.


ساعت 5:10 صبح ميني بوس ها از كنار باشگاه به سمت غار گل زرد حركت كردند و تني چند از دوستان همانند من در مسير به تيم ملحق شدند كه اين نشانه انعطاف پذيري باشگاه دماوند است كه به دوستان اجازه مي دهد كه در حد متعارف در مسير به گروه ملحق شوند.
به سمت جاده هراز كرديم.
ساعت 6:45 به امازاده هاشم رسيديم و سپس ساعت 7:40 به رستوران بين راهي بنام ناپ وارد شديم و دوستان صبحانه مفصلي را نوش جان كردند. تمامي دوستان وسايل لازم را براي پيمايش غار گل زرد برداشتند و كوله باري بر دوش ره به سوي جاده در ساعت8:30 و با گراي 215 حركت كرديم.
در حدود ساعت 9:40 به كلبه چوپان رسيدم آنجا همانند خونه مادربزرگه گاو و گوسفند و زنبور و جوجه طلايي داشت كه ديدن آنها خالي از لطف نبود.
در حدود 40 دقيقه بعد در نزديكي دهانه غار بودم. منتظر ساير دوستان مانديم و همه پس از پوشيدن لباسهاي بسيار شيك كه از بازار شانزريزه پاريس خريده بوديم و چكمه هاي گران قيمت ايتاليي به سمت غار حركت كرديم . قبل از ورود به غار سرپرست برنامه آقاي افشين يوسفي نكاتي را كه در كلاس تئوري براي ما توضيح داده بودند يادآوري كردند.
ساعت 11:30 دقيقه آخرين نفر وارد غار شد. دهانه غار بسيار تنگ بود و بايد از همان ابتدا بر روي زمين مي خزيديم. براي كساني مثل من كه اولين بار بود به غار پيمايش مي كردند بسيار هيجان انگيز و تا حدودي ترسناك بود. چند متر اول غار تنگ و باريك بود و بايد به صورت چهار دست و پا حركت مي كرديم. نكته جالب توجه در مورد اين غار اين بود كه بيشتر از آنكه به سمت پايين زمين حركت كنيم به سمت بالا صعود داشتيم. مسير غار بسيار زيبا بود. غار تنها جايي هست كه آسمان و كف و ديواره اش به يك اندازه زيباست. در آن لحظه حس كردم آليس در سرزمين عجايب هستم . استلاگميت ها و استلاگتيت هاي بسيار زيبايي بر روي سقف و يا در كف آن بودند. در مسير پيمايش آب زيادي وجود داشت. بر روي ديوار يا سقف قطرات آب چكه چكه حركت ميكرد.


چ آ
ك ب
ه و
چ آ
ك ب
ه .....



اگر اين كلاههاي ايمني سر ما نبود معلوم نبود چند جنگجوي بي سر مدال شجاعت در غار مي گرفتند!!!.
حدود ساعت 11:50 به تالار اول رسيديم. آقاي يوسفي برايمان در مورد زيبايي هاي آنجا صحبت كرد. كمي استراحت كرديم و سپس طنابهاي انفرادي را از كوله خارج كرده و با آن يك صندلي درست كرديم. نكته مهم در مورد صندلي اين بود كه بايد كامل بر روي كمر سفت شود تا در صورت افتادن از دستان خارج نشود. شروع به حركت كرديم در حدود ساعت 12:40 دقيقه به بخش فني رسيديم كه بايد از صندلي و كاربين استفاده مي كرديم. در اين بخش خانم حمودي و خانم اكبريه از ادامه مسير انصراف دادند. پس از عبور از مكاني كه به صندلي و كارابين نياز داشت چند دالان نسبتا پر فراز و نشيب را طي كرديم و به نردبان رسيديم. از نردبان پايين آمديم و چند حوضچه با عمق حدودا 2 متر را پشت سر گذاشتيم. حدود 10 نفر به انتهاي غار رسيديم. چون ساعت 13:30 شده بود سرپرست دستور برگشت داد به همين دليل تعدادي از دوستان نتوانستد كه تا انتهاي مسير حركت كنند. البته شايان ذكر است طول اين غار حدود 500 متر است و ما 200 متر آن را پيمايش كرديم. اما بقيه غار به دليل ريزش بسته شده است. به سمت خروجي غار حركت كرديم. حدود ساعت 14:10 دقيقه به اولين تالار رسيديم در آنجا كمي استراحت كرديم. سرپرست به همه دوستان گفت كه چراغ هاي خود خاموش كنند و هيچ كسي هيچ كلامي نگويد. غار غرق سكوت و تاريكي مطلق بود. بي اختيار با ياد شعر جبران خليل جبران خاطراتم را ورق زدم:
سكوت من خود سرود ترانه من است
و گرسنگي من همان سيري من است
و آب در تشنگي من جريان دارد
و در هشياري من مستيهاست
و عروسيهاست در فغان و شكوه من
و ديدارهاست در غربت تنهاييم
و پنهاني من عين ظهور است
و ظهور من همه ستر و حجاب است ....

اين كار براي من دو فايده داشت.اول آنكه به آرامشي زيادي رسيدم و دوم آنكه درك كردم اگر روشنايي خود را از دست بدهم تقريبا نجات پيدا كردن از غار شبيه افسانه جومونگ خيلي عجيب خواهد شد. بعد از آن سكوت گروه به سمت روشنايي حركت كرد. تازه فهميدن آفتابي كه هميشه مورد اعترض ما خانم ها قرار مي گيرد كه پوستمان را خراب مي كند چقدر زيباست. زنده باد روشنايي.
ساعت 15 از غاز خارج شدم. متاسفانه يكي از هم تيمي هاي خوب ما به نام خانم روجا تيبا از ناحيه مچ پاي چپ دچار آسيب شدند. به همين دليل تيم ساعت 16:30 به طور كامل از غار خارج شد و آقاي حميد بنيادي بر خلاف ميل باطني خود به يك خانم كمك كردند. اميدوارم ديگه مجبور نشوند اين كار رو انجام دهند تا اين هم غصه نخورند. خوشبختانه وضعيت عمومي روجا مساعد بود. 1 ساعت بعد تيم به سمت ماشين ها حركت كرد. ساعت 18:40 بيشتر تيم به كنار ماشين رسيده بود. اما تيم امداد كه مسئول حركت خانم تيبا بود ساعت 30: 19 رسيد. ساعت 19:40 به سمت تهران حركت كرديم و ميني بوس ها در حدود ساعت 21:30 به باشگاه رسيدند.
چند نكته در اين برنامه وجود داشت كه من به شخصه آموختم و در اين گزارش مكتوب مي كنم شايد براي كار آموزهاي سال 89 مفيد باشد.


ü قبل از ورود به غار روشنايي خود را روشن كنيم تا با مشكل مواجه نشويم. من اين كار را انجام ندادم و دستم به سنگ خورد و درد زيادي داشت.
ü يكي از دوستان قبل از ورود به غار از زانو بند استفاده كرده بود ولي متاسفانه زانو بندش را بر عكس بسته بود. بنابراين اگر چيزي را براي اولين بار استفاده مي كنيم، يا دستور العمل آن را بخوانيم و يا از كسي بپرسيم.
ü وقتي آقاي بيرجندي از غار بيرون آمد، اولين كاري كه كرد اين بود كه طناب انفرادي خور را جمع كرد و كارابينش را برداشت. اما من اولين كاري كه كردم اين بود كه نشستم روي زمين و غذا خوردم و به همين دليل فراموش كردم كه يكي از كارابين هايم را از دوستم پس بگيرم. اگر ما پيمايشي ديگر داشتيم و من به وسيله فني خود نياز داشتم حتما با مشكل برخورد مي كردم بنابراين وقتي از غار خارج مي شوديم اول لوازم خود جمع كنيم.
ü وقتي روجا تيبا دچار مشكل شد. يكي از دوستان به نام رافيك از كوله خود 2 عدد آتل آلمينيومي در آورد و به سرپرست داد. اگر او اين وسايل را نداشت دوست ما بيشتر درد مي كشيد. پس بهتر است كه هميشه وسايل كمك هاي اوليه را كامل به همراه داشته باشيم.
ü هميشه به ارتفاع سقف غار توجه كنيم چون چند بار نزديك بود چند تن از دوستان سرشان محكم با سقف برخورد كند و در قطعه شهداي گمنام قرار گيرند. درست است كه كلاه داشتند اما به واسطه ضربه درد هم داشتند.
ü وقتي برنامه برج را رفتم خيلي خسته شدم. وقتي برنامه دماوند را رفتم حسابي به روغن سوزي افتادم، اما با اين كه برنامه غار خيلي سنگين نبود اما بيشترعضلاتم درد گرفت چو به دليل شمايل غار بدن كش و قوس زيادي مي آيد، بنابراين قبل از ورود به غار حتما نرمش كنيم تا دچار درد نشويم.
ü چند تن از دوستان كلاهي ايمني به سر داشتند كه بند حمايت نداشت و چند بار كلاه از سرشان افتاد. اگر كلاه جايي مي افتاد كه ديگر نمي توانستند آن را در بياورند ممكن بود دفعه بعد سرشان آسيب ببيند بنابراين هميشه بايد لوازم مان بند حمايت داشته باشد تا آن ها را از دست ندهيم.
ü در هنگام برگشت دوستان با هم بحث هاي جالبي مي كردند كه موضعات بسيار با ارزشي به همراه داشت تا حدي كه ذكر آن خالي از لطف نيست:


o هميشه خود را دوست داشته باشيم زيرا ما هديه اي از طرف خداوند هستيم.
o همديگر همانگونه كه هستيم بپذيريم.
o گوش كردن مهارت بسيار زيباي است.
o در يك ارتباط موثر هر دو طرف برنده مي شوند زيرا به يكديگر احترام ميگذارند.
o سرپرست خود را دوست داشته باشيم حتي اگر بد اخلاق باشد زيرا انگونه بيشتر به ما خوش ميگذرد.


چند انتقاد از سرپرستي:
* بهتر بود نحوه درست كردن صندلي با طناب را در كلاس تئوري توضيح مي دادند شايد كساني بودند كه به تمرين بيشتري نياز داشتند.
* در توضيحات كلاس تئوري ايشان فرمودند بايد براي پيمايش با گروه هاي 5 تا 10 نفره حركت كنيم. اما تيم ما 44 نفر بود. اگر يك سرپرست به اصولي كه مي گويد احترام نگذارد نمي تواند از كارآموزان انتظار داشته باشد كه به آنها احترام بگذارند.
* در زمان استفاده از كارابين ها سرپرست به ما نگفت كه چون طناب ها روي ديواره ي غار كوتاه مي باشد، بهتر است پيچ كارابين ها را نبنديم و اين موضع وقت و انرژي زيادي گرفت.
* دو تن از آقايان نسبتا محترم پس از پيمايش غار در كنار دهانه غار سيگار كشيدند. اين موضوع با اخلاق كوهنوردي مغايرت دارد و بهتر است تذكر داده شود ( البته شايد سرپرست اين كار را انجام داده باشد).
* پس از پايان برنامه و در هنگام نقد آن سرپرت به ما فرمودند كه هر وقت با بچه هاي آزمايشي بيرون مي آيد اعصابشان خورد مي شود. كارآموزي كه سرطان نيست ما هم رسمي مي شويم. املاي ننوشته كه غلط ندارد. البته مي توانند از چسب اعصاب هم استفاده كنند.

-------------------

عکسهای برنامه:


عکس: افشین یوسفی


















7 comments:

    با سلام
    انتقادهایتان را خواندم و برایم جالب بود و خوشحال هستم که با این صراحت مرا نقد میکنید
    درمورد صندلی بستن با طناب انفرادی و نبستن پیچ کارابین در آن نقطه درست میگویید اما این مسئله در همان داخل غار به ذهنم رسید- در سالهای قبل بچه ها را بدون بستن طناب حمایت از آن نقطه عبور میدادیمامسال با این کار میخواستم این مسئله را نیز به شما آموزش داده باشم
    البته فکر میکردم در کاآموزس کوهپیمایی این امر را به شما آموزش داده بودند.
    در مورد اینکه سیگار اصولا با ورزش کوهنوردی مغایرت دارد یا نه هنوز جای بحث طولانی دارد. این مسئله فقط برای ایرانی ها آن هم در این 20 سال گذشته به این شکل در آمده . بسیاری از مربیهاو دوستان کوهنورده خارجی بنده در سر کلاس تدریس یا روی قله یا روی دیواره سیگار هم میکشند و اصلا این مسئله را هم بد نمیدانند...
    البته در موردآن و نفر اگر خودم به شخصه میدیم حتما به ایشان تذکر میدادم که سیگار را دور از چشم دیگر بچه ها صرف نمایند تا موجب ناراحتی دیگران نشود.

     

    در مورد مسئله آخر هم من هیچ وقت چنین اسائه ادبی به بچه های آزمایشی نمیکنم.
    این سوء تفاهمی بود که شما از حرف بنده داشتید و آن این بود که من گفتم بردن 45 نفر در یک غار و در یک تیم به هیچ عنوان کار جالبی نیست و خودم هم از این کار خوشم نمی آید...
    من از بردن 45 نفر در یک تیم داخل غار خوشم نمیاید نه از بودن با بچه های آزمایشی!!!
    ولی به هر حال من خودم از بودن با شما و اجرای این گونه برنامه های آزمایشی و انتقال تجربه و آموزش همیشه لذت میبرم
    برقرار و پاینده باشید
    افشین

     
    On ۱۹:۵۱ majid گفت...

    salam
    aval vorod 41 nafar ozve jadid ro be jame gharnavardan tabrik migam dovom ham babat gozaresheton mamnoon
    mishe gooft in avalin gozaresh interneti doostane amozeshi dar chand sale akhireh piroz bashid

     
    On ۱۸:۲۷ عليرضا گفت...

    sara az zahmaty ke keshidi baraye gozaresh mamnoon...taghriban chizi az ghalam nayoftade bood...bargharar bashi

     
    On ۱۸:۵۶ کوهسار گفت...

    سلام سارا جان
    گزارشتون رو خوندم قلمی بسیار روان و بی آلایش و البته رُک داشتید که برای من خیلی خیلی جالب بود و به نظرم فضای نوشتتون با فضای دیگر گزارش ها تا حدودی فرق داشت که خود این باعث شیرین شدن گزارشتون شده بود. راستی من هم یکی از آزمایشی های سالای قبل تراَم که همچنان آزمایشی موندم از بس که تنبلی کردم و توی امتحان ها رد شدم:-)))
    پیروز، موفق و پاینده باشی.

     
    On ۱۱:۲۱ ناشناس گفت...

    سلام سارا عالی بود اگه اولین گزارش نویسیت بوده باشه. مهدی ارشادی

     
    On ۰۱:۴۷ محمد رضا گفت...

    سلام
    گزارش فوق العاده جالبی بود، شخصا آدمیم که روی گزارش نویسی خیلی حساسم، ولی این گزارش واقعا خوب بود و کلی چیز جدید یاد گرفتم، چه درباره برنامه که دارم روش کار می کنم تا یه تیم رو ببریم و چه از نظر گزارش نویسی، حتی راغب شدم بیام تو دماوند هم عضو شم و چند تا برنامه هم با گروه دماوند بیام :)
    تشکر
    به امید برنامه های پر خاطره