آیا مرزی برای بازنگشتن وجود دارد
شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۷ by Afshin Yousefi
حامد کرامت
آیا مرزی برای بازنگشتن وجود دارد؟
( به بهانه امداد و نجات در دماوند)
روز دوشنبه 11/9/87 گزارشی از دو برنامه صعود قله دماوند (غربی 2 روزه – جنوبی یک روزه) در باشگاه توسط آقای مجیدنژاد غلامی ارائه گردید. ویژگی مشترک هر دو برنامه که به سرپرستی آقای حامد کرامت برگزار گردید امداد و نجات دو فرد ارتفاع زده بود، به ویژه در برنامه دوم تمام نفرات در فاصله یک ساعتی قله و با صرفنظر کردن از صعود قله، به پایین کشی کوه نورد ارتفاع زده و بیهوش به همراهی اعضای گروه کوه نوردی خانه کوهنوردان تهران و با بسکت، مبادرت کردند که خوشبختانه وی از مرگ قطعی نجات یافت.
پس از توضیحات پزشکی آقای دکتر اسماعیل هادی زاده که در برنامه اول نقش موثری در نجات جان فرد ارتفاع زده داشت، سرپرست برنامه آقای حامد کرامت در خصوص فلسفه بازگشت در آستانه صعود قله هنگامی که جان و سلامتی یک انسان در خطر است به نکات جالبی اشاره نمود که صحبت های ایشان در پی می آید:
کسی که خواب باشد می توان از خواب بیدارش کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده، هرگز.
شاید دلیل خاصی برای ارائه گزارش برنامه دماوند که بارها انجام شده، وجود نداشته باشد، اما در شرایط چند ماهه اخیر باشگاه، جهت آگاه سازی اعضای جوان و جدید باشگاه که یا بیدار هستند و یا به راحتی می توان از خواب بیدارشان کرد، لازم است به موضوعاتی اشاره شود.
چند هفته پیش یکی از پیش کسوتان معزز باشگاه که همواره از ایشان و هم نسلانشان در سال های دورتر مطالب دیگری شنیده بودیم و آموزه های امثال ایشان می بایست چیز دیگری باشد ، با کمال تعجب شنیدیم که: "قله ها جاذبه های زیادی دارند و برخی افراد به هرقیمت دست به صعود آن می زنند حتی قله توچال هم قله ای نیست که به راحتی بتوان از آن گذشت". در مقابل به یاد می آوریم نقل قول کوه نورد برجسته انگلیسی آقای داگ اسکات که شاید حتی مهمتر از بازگشایی مسیر بر روی دیواره اورست، به برنامه ای اشاره می کرد که در فاصله پنج دقیقه ای قله 7000 متری، به خاطر نجات جان یک کوه نورد از اتباع کره جنوبی از صعود قله صرفنظر نمود و با وی به پایین بازگشت.
اما در مورد برنامه ما، این سئوال در ذهن شما پیش می آید که سرپرست این برنامه که بارها قله را صعود کرده به راحتی از صعود صرفنظر کرده و برای نجات جان فردی باز می گردد و شاید در شرایط دیگر این کار را نمی کرد . و من این سوال را مطرح می کنم : آیا مرزی وجود داشت که من مجاز به عدم دستور برای بازگشت و بی تفاوتی به فرد ارتفاع زده باشم ؟ و یا مرزی وجود داشت که افراد تیم با سرپیچی به جای نجات جان فرد ، به صعود ادامه می دادند ؟ آیا این مرز ، مرز ارتفاعی می باشد ؟
یعنی مرز مشخصی در ارتفاع 7 یا 8 هزار متر وجود دارد که به دلیل اهمیت آن ، می توان به وضعیت فردی که در معرض خطر است ، بی تفاوت باشیم ؟ جواب قطعاً منفی است ، چون این مرز و این ارتفاع پارامتری کاملاً نسبی است و در سوی دیگر معادله آن توانایی ، تجربه و از همه مهمتر آرمان و سطح توقع از کوه نوردی وجود دارد .
این مرز برای کوه نوردی کهنه کار ممکن است 8000 متر باشد برای فرد دیگری 7000 متر برای کوه نورد دیگری 6000 متر و حتی برای فردی صعود دماوند در زمستان یا صعود یک روزه قله دماوند .
افراد تیم ما عموماً برای اولین بار صعود یک روزه دماوند را تجربه می کردند . اگر توجیه نماییم که برای فردی که اولین بار قله 8000 متری را صعود می نماید و به این دلیل عدم کمک وی به انسان دیگر قابل پذیرش است ، پس می توان توجیه گر رفتار فرد کم تجربه که اصرار به از دست ندادن موقعیت صعود یک روزه دماوند دارد ، نیز باشیم . در این صورت دیگر سنگ روی سنگ بند نیست و همواره باید تصمیم در مورد صعود قله و یا عدم صعود آن را در هنگامی که جان کسی در خطر است به افراد بسپاریم و احتمالاً منتظر اتفاقات متعددی در جامعه کوه نوردی باشیم . البته در نظر داشته باشید که آقای اسکات در برنامه ای برای اولین بار از صعود قله صرفنظر می کند ، در حالی که چه اتفاقات فراوانی را در سال های اخیر حتی در قله دماوند و شاید قلل کم ارتفاع تر ایران شاهد بوده ایم ، که شخص با وجود این که ده ها بار دماوند را صعود کرده ولی اصرار وی به صعود و رها کردن هم نوردش در ادامه گم شدن و مرگ وی را در پی داشته است و البته چند برابر این اتفاقات که به مرگ کسی هم منجر نشده و از این بابت به راحتی از کنار آن گذشته ایم و آن را فراموش کرده ایم .
و آیا مرز ریالی وجود دارد ؟
هر چند حتی طرح این مساله در اوج ابتذال و دور از شان انسان است ، اما متاسفانه اخیراً شنیده شده که به دلیل هزینه بالای یک برنامه ، صعود به قیمت از دست رفتن یک انسان توجیه پذیر است !!
یعنی مثلاً دماوند یک روزه 20000 تومان هزینه دارد پس می توان از آن صرفنظر کرد ولی برای یک قله چند میلیون تومانی نه !! در این حالت هم باز موضوع سلیقه ای است یعنی اگر فردی از قله ای که 5 میلیون تومان هزینه کرده و به این علت بر نمی گردد ، برای شخص دیگری با اوضاع مالی متفاوت و دیدگاه دیگری از پول ، برای 1 میلیون تومان هم از صعود قله صرفنظر نمی کند و برای کس دیگری 500 هزار تومان . یعنی هر کس راساً تصمیم بگیرد که چقدر جان انسانی برای او ارزش دارد !! در پاسخ به طرح سوالی چنین مبتذل باید پاسخی کنایه آمیز دارد که قیمت دیه کامل یک انسان در کشور ما که تازه پایین ترین ارزش برای جان انسان ها را در آن شاهد هستیم از گرانترین قله 8000 متری دنیا بسیار بیشتر می باشد !!
حال برای بسط بیشتر بحث سوال دیگری را می توان مطرح کرد :
آیا افراد تیم ما به خاطر برگشت از قله ، فداکاری بزرگی انجام دادند ؟ می بایست ایشان را مورد تشویق فراوان قرارداد ؟ متاسفانه عادتی بد در همه ما وجود دارد که هر وظیفه کوچک را مقدس و آسمانی و بزرگ جلوه می دهیم . تا چنانچه آن کار فداکارانه و آسمانی را انجام دهیم سر همه منت بگذاریم و اگر هم انجام ندهیم خب یک ایثار و فداکاری ویژه را در قبال مثلاً یک هدف پر ارتفاع و گران قیمت انجام ندادیم ! به نظر شما آیا خنده دار نیست که راننده ای پشت چراغ قرمز توقف کند و آن را فداکاری بزرگی تلقی کند ؟ این عمل یک اصل کاملاً ابتدایی و بدیهی رانندگی است و اگر کسی از چراغ قرمز عبور نماید و این عمل وی منجر به حادثه ای شود هیچ گونه توجیه از وی پذیرفته نیست ، در واقع مرزی برای این تخلف آشکار از اصل بدیهی رانندگی وجود ندارد . دوستان ما فداکاری خاصی نکردند ، صرفنظر کردن از هر موفقیت ورزشی به خاطر سلامتی یک انسان اصل بدیهی و اولیه در ورزش است . این اصل خدشه ناپذیر است و هیچ بهانه از جنس ارتفاع یا ریال یا هر چیز دیگر نمی تواند ناقض آن باشد .
اصل اول در کوه نوردی مانند تمام رشته های دیگر ورزشی و حتی رشته های ماجراجویانه سلامت و حفظ جان ورزشکار می باشد و اگر به عنوان نمونه به بازی فوتبال و اصل Fairplay یا بازی جوانمردانه بپردازیم می بینیم که حتی وقتی بازیکن در موقعیت قطعی گل قرار دارد ولی به خاطر احتمال صدمه دیدگی بازیکن تیم مقابل که روی زمین افتاده و حتی شاید تمارض می کند و یا صدمه و شاید ضرب دیدگی ساده ای باشد توپ را به بیرون می زند . در نظر داشته باشید در بازی های حساس اتحادیه اروپا اگر توپ به جای اوت به درون دروازه می رفت چند میلیون دلار جابجا می گردید و حال ما جان یک انسان را با چند میلیون تومان می سنجیم !! و آخرین سوال این که :
آیا هیچ فعالیتی چه ورزشی و حتی غیر ورزشی در دنیا می توان یافت که پیروزی در آن به قیمت جان یک انسان بیارزد ؟ ساعت ها فعالیت های ورزشی ، ماجراجویانه و هر فعالیت دیگری را در ذهن مرور کردم و تنها یک موضوع را یافتم که بشریت موفقیت و پیروزی در آن را به قیمت جان انسان ها می سنجد! و آن فقط جنگ است ، که آن هم از دید عموم روشنفکران و بسیاری از مردم دنیا به شدت مذموم است .
در پایان جلسه نیز بعضی از دوستان و همنوردان سوالات و نقطه نظرات خود را بیان نمودند و همگی در بر اولویت نجات جان انسان بر صعود هر قله با هر شرایطی اجماع داشتند .
( به بهانه امداد و نجات در دماوند)
روز دوشنبه 11/9/87 گزارشی از دو برنامه صعود قله دماوند (غربی 2 روزه – جنوبی یک روزه) در باشگاه توسط آقای مجیدنژاد غلامی ارائه گردید. ویژگی مشترک هر دو برنامه که به سرپرستی آقای حامد کرامت برگزار گردید امداد و نجات دو فرد ارتفاع زده بود، به ویژه در برنامه دوم تمام نفرات در فاصله یک ساعتی قله و با صرفنظر کردن از صعود قله، به پایین کشی کوه نورد ارتفاع زده و بیهوش به همراهی اعضای گروه کوه نوردی خانه کوهنوردان تهران و با بسکت، مبادرت کردند که خوشبختانه وی از مرگ قطعی نجات یافت.
پس از توضیحات پزشکی آقای دکتر اسماعیل هادی زاده که در برنامه اول نقش موثری در نجات جان فرد ارتفاع زده داشت، سرپرست برنامه آقای حامد کرامت در خصوص فلسفه بازگشت در آستانه صعود قله هنگامی که جان و سلامتی یک انسان در خطر است به نکات جالبی اشاره نمود که صحبت های ایشان در پی می آید:
کسی که خواب باشد می توان از خواب بیدارش کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده، هرگز.
شاید دلیل خاصی برای ارائه گزارش برنامه دماوند که بارها انجام شده، وجود نداشته باشد، اما در شرایط چند ماهه اخیر باشگاه، جهت آگاه سازی اعضای جوان و جدید باشگاه که یا بیدار هستند و یا به راحتی می توان از خواب بیدارشان کرد، لازم است به موضوعاتی اشاره شود.
چند هفته پیش یکی از پیش کسوتان معزز باشگاه که همواره از ایشان و هم نسلانشان در سال های دورتر مطالب دیگری شنیده بودیم و آموزه های امثال ایشان می بایست چیز دیگری باشد ، با کمال تعجب شنیدیم که: "قله ها جاذبه های زیادی دارند و برخی افراد به هرقیمت دست به صعود آن می زنند حتی قله توچال هم قله ای نیست که به راحتی بتوان از آن گذشت". در مقابل به یاد می آوریم نقل قول کوه نورد برجسته انگلیسی آقای داگ اسکات که شاید حتی مهمتر از بازگشایی مسیر بر روی دیواره اورست، به برنامه ای اشاره می کرد که در فاصله پنج دقیقه ای قله 7000 متری، به خاطر نجات جان یک کوه نورد از اتباع کره جنوبی از صعود قله صرفنظر نمود و با وی به پایین بازگشت.
اما در مورد برنامه ما، این سئوال در ذهن شما پیش می آید که سرپرست این برنامه که بارها قله را صعود کرده به راحتی از صعود صرفنظر کرده و برای نجات جان فردی باز می گردد و شاید در شرایط دیگر این کار را نمی کرد . و من این سوال را مطرح می کنم : آیا مرزی وجود داشت که من مجاز به عدم دستور برای بازگشت و بی تفاوتی به فرد ارتفاع زده باشم ؟ و یا مرزی وجود داشت که افراد تیم با سرپیچی به جای نجات جان فرد ، به صعود ادامه می دادند ؟ آیا این مرز ، مرز ارتفاعی می باشد ؟
یعنی مرز مشخصی در ارتفاع 7 یا 8 هزار متر وجود دارد که به دلیل اهمیت آن ، می توان به وضعیت فردی که در معرض خطر است ، بی تفاوت باشیم ؟ جواب قطعاً منفی است ، چون این مرز و این ارتفاع پارامتری کاملاً نسبی است و در سوی دیگر معادله آن توانایی ، تجربه و از همه مهمتر آرمان و سطح توقع از کوه نوردی وجود دارد .
این مرز برای کوه نوردی کهنه کار ممکن است 8000 متر باشد برای فرد دیگری 7000 متر برای کوه نورد دیگری 6000 متر و حتی برای فردی صعود دماوند در زمستان یا صعود یک روزه قله دماوند .
افراد تیم ما عموماً برای اولین بار صعود یک روزه دماوند را تجربه می کردند . اگر توجیه نماییم که برای فردی که اولین بار قله 8000 متری را صعود می نماید و به این دلیل عدم کمک وی به انسان دیگر قابل پذیرش است ، پس می توان توجیه گر رفتار فرد کم تجربه که اصرار به از دست ندادن موقعیت صعود یک روزه دماوند دارد ، نیز باشیم . در این صورت دیگر سنگ روی سنگ بند نیست و همواره باید تصمیم در مورد صعود قله و یا عدم صعود آن را در هنگامی که جان کسی در خطر است به افراد بسپاریم و احتمالاً منتظر اتفاقات متعددی در جامعه کوه نوردی باشیم . البته در نظر داشته باشید که آقای اسکات در برنامه ای برای اولین بار از صعود قله صرفنظر می کند ، در حالی که چه اتفاقات فراوانی را در سال های اخیر حتی در قله دماوند و شاید قلل کم ارتفاع تر ایران شاهد بوده ایم ، که شخص با وجود این که ده ها بار دماوند را صعود کرده ولی اصرار وی به صعود و رها کردن هم نوردش در ادامه گم شدن و مرگ وی را در پی داشته است و البته چند برابر این اتفاقات که به مرگ کسی هم منجر نشده و از این بابت به راحتی از کنار آن گذشته ایم و آن را فراموش کرده ایم .
و آیا مرز ریالی وجود دارد ؟
هر چند حتی طرح این مساله در اوج ابتذال و دور از شان انسان است ، اما متاسفانه اخیراً شنیده شده که به دلیل هزینه بالای یک برنامه ، صعود به قیمت از دست رفتن یک انسان توجیه پذیر است !!
یعنی مثلاً دماوند یک روزه 20000 تومان هزینه دارد پس می توان از آن صرفنظر کرد ولی برای یک قله چند میلیون تومانی نه !! در این حالت هم باز موضوع سلیقه ای است یعنی اگر فردی از قله ای که 5 میلیون تومان هزینه کرده و به این علت بر نمی گردد ، برای شخص دیگری با اوضاع مالی متفاوت و دیدگاه دیگری از پول ، برای 1 میلیون تومان هم از صعود قله صرفنظر نمی کند و برای کس دیگری 500 هزار تومان . یعنی هر کس راساً تصمیم بگیرد که چقدر جان انسانی برای او ارزش دارد !! در پاسخ به طرح سوالی چنین مبتذل باید پاسخی کنایه آمیز دارد که قیمت دیه کامل یک انسان در کشور ما که تازه پایین ترین ارزش برای جان انسان ها را در آن شاهد هستیم از گرانترین قله 8000 متری دنیا بسیار بیشتر می باشد !!
حال برای بسط بیشتر بحث سوال دیگری را می توان مطرح کرد :
آیا افراد تیم ما به خاطر برگشت از قله ، فداکاری بزرگی انجام دادند ؟ می بایست ایشان را مورد تشویق فراوان قرارداد ؟ متاسفانه عادتی بد در همه ما وجود دارد که هر وظیفه کوچک را مقدس و آسمانی و بزرگ جلوه می دهیم . تا چنانچه آن کار فداکارانه و آسمانی را انجام دهیم سر همه منت بگذاریم و اگر هم انجام ندهیم خب یک ایثار و فداکاری ویژه را در قبال مثلاً یک هدف پر ارتفاع و گران قیمت انجام ندادیم ! به نظر شما آیا خنده دار نیست که راننده ای پشت چراغ قرمز توقف کند و آن را فداکاری بزرگی تلقی کند ؟ این عمل یک اصل کاملاً ابتدایی و بدیهی رانندگی است و اگر کسی از چراغ قرمز عبور نماید و این عمل وی منجر به حادثه ای شود هیچ گونه توجیه از وی پذیرفته نیست ، در واقع مرزی برای این تخلف آشکار از اصل بدیهی رانندگی وجود ندارد . دوستان ما فداکاری خاصی نکردند ، صرفنظر کردن از هر موفقیت ورزشی به خاطر سلامتی یک انسان اصل بدیهی و اولیه در ورزش است . این اصل خدشه ناپذیر است و هیچ بهانه از جنس ارتفاع یا ریال یا هر چیز دیگر نمی تواند ناقض آن باشد .
اصل اول در کوه نوردی مانند تمام رشته های دیگر ورزشی و حتی رشته های ماجراجویانه سلامت و حفظ جان ورزشکار می باشد و اگر به عنوان نمونه به بازی فوتبال و اصل Fairplay یا بازی جوانمردانه بپردازیم می بینیم که حتی وقتی بازیکن در موقعیت قطعی گل قرار دارد ولی به خاطر احتمال صدمه دیدگی بازیکن تیم مقابل که روی زمین افتاده و حتی شاید تمارض می کند و یا صدمه و شاید ضرب دیدگی ساده ای باشد توپ را به بیرون می زند . در نظر داشته باشید در بازی های حساس اتحادیه اروپا اگر توپ به جای اوت به درون دروازه می رفت چند میلیون دلار جابجا می گردید و حال ما جان یک انسان را با چند میلیون تومان می سنجیم !! و آخرین سوال این که :
آیا هیچ فعالیتی چه ورزشی و حتی غیر ورزشی در دنیا می توان یافت که پیروزی در آن به قیمت جان یک انسان بیارزد ؟ ساعت ها فعالیت های ورزشی ، ماجراجویانه و هر فعالیت دیگری را در ذهن مرور کردم و تنها یک موضوع را یافتم که بشریت موفقیت و پیروزی در آن را به قیمت جان انسان ها می سنجد! و آن فقط جنگ است ، که آن هم از دید عموم روشنفکران و بسیاری از مردم دنیا به شدت مذموم است .
در پایان جلسه نیز بعضی از دوستان و همنوردان سوالات و نقطه نظرات خود را بیان نمودند و همگی در بر اولویت نجات جان انسان بر صعود هر قله با هر شرایطی اجماع داشتند .