تشکل های کوهنوردی ضرورت های پیش رو

سعید صبور:
تعاريف :
سازمان ( Organization ) :
تعريف : سازمان گروهي از افراد است كه به صورتي ارادي گرد هم جمع شده اند تا به يك يا مجموعه اي از اهداف كلي و مشترك دست يابند .
ساختار سازمان : ( Organization Structure )
تعريف : چارچوبي كه سازمان بر اساس آن بنا مي شود ، شامل مشخصه هايي از قبيل سطوح سلسله مراتب ، خطوط فرماندهي و روابط .
سازماندهي ( Organizing ) :
تعريف : گروه بندي فعاليت هاي ضروري براي دستيابي به اهداف ، تخصيص هر گروه از فعاليت ها به يك مدير به همراه قدرت واختيار لازم براي نظارت برآن و تامين هماهنگي افقي و عمودي در ساختار سازمان .شرح : سازماندهي يكي از وظايف مديريت است . سازماندهي شامل فعاليت هايي براي طراحي ساختار سازماني ، تعيين مسئوليت افراد و شرح وظايف آنها ، طبقه بندي مشاغل ، تفويض اختيارات و .... است .
وظايف سازماني ( Organizational Functions ) :
شرح : هر سازمان داراي دو حوزه وظيفه اي عمده است : صف و ستاد .
1- صف : وظايف صف ، آنهائي هستند كه اهداف اصلي سازمان را تامين مي كنند .
2- ستاد : وظايف ستاد ، از وظايف صف پشتيباني مي كنند .حوزه هاي وظيفه اي صف سازمانها متفاوت از يكديگرند ، اما تمام سازمانها داراي نوعي از وظيفه مربوط به امور مالي ، منابع انساني ، امور اداري و تشكيلات به عنوان حوزه هاي وظيفه اي ستاد هستند .
فرهنگ سازماني ( Organizational culture ) :
تعريف : به ارزش هاي متداول و ادراكات مشترك موجود بين اعضاي يك سازمان فرهنگ سازماني گفته مي شود .
توسعه سازماني ( Organization Development ) :
تعريف : توسعه سازماني عبارتست از تلاشي برنامه ريزي شده ، در سطح كل سازمان و مديريت شده از بالا براي افزايش اثربخشي و سلامت سازمان از طريق دخالت هاي برنامه ريزي شده در فرايندهاي سازمان با استفاده از دانش وعلوم رفتاري .
--------------------------------------------------------------
باورهاي من :
1. " شكل گيري و پويائي " تشكل هاي مردم نهاد " در تمامي عرصه هاي اجتماعي يكي از موثرترين راهكارهاي عملي در ارتقاء و توسعه فعاليت هاي گروهي ، مستقل از دولت به منظور گذار به سوي ايجاد جامعه اي دمكراتيك و مبتني بر آراء مردم مي باشد .
"2. " تشكل هاي مردم نهاد " زماني توانائي لازم در دستيابي به اهداف خود را خواهند داشت كه با استفاده از مديريتي علمي بتوانند ساختاري محكم و در عين حال منعطف را طراحي نموده و امكان بكارگيري عوامل انساني – چه از نظر نيروي هاي عامل ( اجرائي ) و چه استفاده ار خرد جمعي ( اتاق فكر ) – را بوجود آوردند .
3. " بررسي ( تجزيه و تحليل بر اساس مستندات و گزارش هاي واقعي ، شفاف و بدور از مصلحت انديشي ) و نقد " سيستم و ساختار تشكل بعنوان " بازخورد " تنها راه تضمين زنده ماندن و پويائي تشكل ها و سازمان مي باشد .
4. هرگونه مسامحه ، تعلل و يا دوري گزيني از بكار گيري مديريت علمي و استفاده از خرد جمعي و يا گريز از نقد و انتقاد در اداره سازمان و تشكل ( چه از طريق برخورد و چه از طريق عدم ارائه جايگاه مناسب براي نقد ) سيستم را به سمت روزمرگي و مصلحت انديشي كشانده كه خود عامل ميرائي و يا در بهترين حالت عدم درك شرايط موجود و دور شدن از مسير توسعه و پويائي مي شود .
5. بعنوان عضوي كوچك از مجموعه " باشگاه كوهنوردي و اسكي دماوند " و تعلق خاطري كه به اين تشكل مردم نهاد دارم ، لازم دانستم بدين وسيله ديدگاههاي خود را براي بهبود شرايط و كمك به شكل گيري ساختارهائي متناسب با اهدافي واقعي كه ازنظر من ميبايست در منظر سازمان قرار گيرد ( براساس اساسنامه باشگاه ) ارائه نمايم .
6. " " دماوند " " در اين مقاله شخصيتي مستقل از افراد ، وابستگان و حتي مديريت حاكم بر آن فرض مي شود . شخصيتي كه در طول زمان و دوره هاي مختلف همواره دستخوش سليقه گرائي و مصلحت انديشي قرار گرفته و از بيماري مزمن سنت زدگي رنج مي برد .
7. اميدوارم با رشد ظرفيت هاي لازم در نقد پذيري و استفاده از خرد جمعي بتوانيم با بازنگري در آنچه بدان مي پردازيم مسير بهتري براي اين " تشكل مردم نهاد " بوجود آورده ، دين خود را به جامعه ايراني ادا نمائيم .
رسالت تشكل هاي كوهنوردي چيست ؟
تشكل هاي كوهنوردي ، همانند تمامي " تشكل هاي مردم نهاد " به منظور تحقق اهدافي تعريف شده شكل ميگيرند . اهداف كلان يك تشكل ، نقطه مشترك و مورد توجه تمامي افرادي است كه به آن تشكل مي پيوندند .
درواقع اين تشكل ها با عنوان نمودن و تبلغ كردن اهداف خود سعي بر جذب علاقمندان و كسب هويت در ميان جامعه را دارند .
رسالت اصلي يك تشكل كوهنوردي ، در " آموزش " خلاصه مي شود ." آموزش " كوهنوردي شامل مجموعه فعاليت هائي مي باشد كه موجب كسب حداكثر توان در صعود ( كوهنوردي ) ، توان در راهبري گروه و توان در عكس العمل هاي مناسب در شرايط بحراني از طريق توسعه و ارتقاء مهارت ها ، فنون و بينش كوهنوردي مي باشد .
با توجه به اين رسالت اساسي ، تشكل هاي كوهنوردي ؛ در مقابل علاقمندان جذب شده داراي مسئوليت و تعهدات سنگين و متناسب با آموزش مي شوند .عدم توجه به اين تعهدات و مسئوليت هاي مرتبط با آن موجب عدم كارائي آموزش و در نتيجه كاهش قابليت هايي مي باشد كه بصورت منطقي مي بايست در پس آموزش بدست آيد .اين معضل در رشته هاي ورزشي كلاسيك تنها موجب شكست تيمي و يا از دست رفتن فرصت ها در مسابقات و يا ركوردهاي ضعيف مي گردد ولي در كوهنوردي هزينه هاي جاني و مالي سنگيني در پي خواهد داشت .بررسي و بازنگري در شيوه هاي آموزش از يك سو و ساختارهاي مديريتي – تشكيلاتي تشكلهاي كوهنوردي از سوي ديگر ، ضرورتي اجتناب ناپذير براي دستيابي به رسالت و اهداف سازمان مي باشد .بر همين اساس لازم است تعاريف ، روش هاي آموزشي موجود و ساختارهاي سازمان در تشكل هاي موجود مورد بررسي و نقد قرار گيرد .
در ادامه اين مقاله ، در نظر دارم " باشگاه كوهنوردي و اسكي دماوند " را بعنوان يك تشكل فعال مورد بررسي و نقد قرار داده و راهكارهائي را براي رفع معضلات موجود در آن ارائه نمايم .
------

كجا هستيم ........!55 سال پيش ( سال 1332 ) ، 12 نفر از عاشقان كوه و طبيعت طي جلسه اي كه در محل امامزاده قاسم ( در شمال تهران ) تشكيل شد ، رسما موجوديت تشكلي ورزشي را اعلام نمودند .
اين تشكل كه در چند سال نخست تاسيس با نام " سازمان كوهنوردي و اسكي دماوند " شناخته مي شد . توانست در مدت زماني كوتاه با استفاده از انديشه اي پويا اقدام به ايجاد ساختاري منسجم و حاكم نمودن نظم سازماني بر آن بنمايد ، اين مهم ، نه تنها موجب توسعه كمي و كيفي فعاليت هاي كوهنوردي ( چه در زمينه آموزش و چه در مورد اجراي برنامه ) شد بلكه با به نمايش گذاشتن مديريت و ساختاري قوي بنيان تشكيلاتي را بنا نمود كه بعد از بيش از 5 دهه همچنان داراي قابليت هاي مناسبي براي گسترش و رشد فعاليت در عرصه كوهنوردي مي باشد .
گرچه بر اين باورم كه " باشگاه دماوند" مدتهاست از ضعف مديريت و انديشه علمي و در نتيجه سست شدن ساختار تشكيلاتي و بدنبال ان تاثير منفي و گاه پر هزينه در برنامه هاي كوهنوردي آن برخوردار است .
آنچه سازمان دماوند را در آن سالها پابرجا و توانمند مي نمود . در وهله اول خواست موسسين آن براي جدا شدن از بافت سنتي و محفلي گروه هاي معمول كوهنوردي بود .
آنها كه اكثرا از فرهيختگان زمان خود بودند قبل از پرداختن به انجام فعاليت هاي كوهنوردي ، روشهاي مديريتي حاكم بر آن را طراحي و تعريف كردند .سازمان دماوند در آن زمان ، تمامي برنامه هاي كوهنوردي خود را در سه مقطع قبل از اجراي برنامه ، در هنگام اجراي برنامه و بعد از اجراي برنامه مورد توجه قرار مي داد .
موارد زير از جمله اقداماتي است كه مديريت سازمان دماوند همواره بر رعايت آن در رابطه با امور فني و اجراي برنامه ها تاكيد مي ورزيده است :
1. اعلام كتبي برنامه به مسئول فني سازمان و درخواست اخذ مجوز براي اجراي برنامه .
2. بررسي برنامه اعلام شده توسط مسئول فني باشگاه و طرح ان در هيات مديره به منظور صدور حكم اجراي برنامه . ( با عنوان سرپرست برنامه )
3. درخواست و اخذ گزارش كتبي از برنامه اجرا شده با امضاء سرپرست برنامه
4. درج فعاليت انجام شده ( آموزشي – اجرائي ) در كارنامه و سوابق فني اعضاء شركت كننده ( مستند سازي برنامه هاي صورت گرفته )
5. ارزيابي كارنامه فني – تشكيلاتي اعضاء به منظور :· ايجاد حس انگيزش و تلاش بيشتر ايشان در امور كوهنوردي و همكاري تشكيلاتي· ارزش گذاري و بوجود آوردن اعتبار در ثبت كارنامه فني اعضاء· ايجاد روشي مناسب براي مشخص نمودن قابليت هاي فني – تشكيلاتي اعضاء
6- دعوت از اعضاء برگزيده جهت شركت در دوره هاي آموزشي.
بايد توجه داشت كه بكار گيري روش هاي نظارتي و اعمال مديريت براي انجام فعاليتها از شاخصه هاي تشكيلات كوهنوردي مي باشد ، موارد بالا ممكن است در حال حاضر قابل انجام نباشند ولي مهم وجود تفكر مديريتي بر تشكيلات و فعاليت هاي آن مي باشد . ضمنا توجه داشته باشيد كه چنين روش مديريتي در خصوص كوهنوردي پيش از اين آنچنان كه بايد وجود نداشته است و خود روشي مترقي و مدرن بحساب مي آيد .
منظور از اشاره به پيشينه " باشگاه دماوند " در آن است كه تفكر مديريتي و ساختار تشكيلاتي آن امريست كه با شكل گيري اين تشكل همراه بوده است .
با گذشت ايام و تغييرات اجتماعي – اقتصادي جامعه و تاثير گذاري آن بر جامعه كوچك دماوند ، نياز به بازنگري در ساختارها و سيستم مديريت مجموعه بيش از پيش حس شد . تغييرات صورت گرفته بر اساسنامه باشگاه جوابي بود كه به اين نياز داده شد .در اصلاحات بوجود آمده در اساسنامه باشگاه تغيير تنها شامل مراكز اعمال قدرت و تصميم گيري شد و نيازهاي " دماوند " در رابطه با مسئوليت هاي فني - تشكيلاتي بصورتي گنگ و كم رنگ باقي ماند .
لازم بود در اين بازنگري به موارد زير توجه مي شد :
1- محدوديت هاي مادي ( اعم از مالي – ابزارها – فضا و .... )
2- پتانسيلهاي انساني ( اعم از نيروي انساني موجود و يا قابل جذب )
3- شناخت و رتبه بندي مزيت هاي نسبي سيستم در تامين منابع مالي
4- تعريف جايگاه و رابطه اعضاء با سازمان و مديريت ( به لحاظ مسئوليت هاي متقابل – عملكردهاي ( فكري و عملي ) متقابل و پاسخگوئي متقابل )
5- و از همه مهم تر متمركز شدن اهداف سازماني با توجه به موارد بالا
مديريت حاكم بر " باشگاه كوهنوردي و اسكي دماوند " گرچه به لحاظ عنصر سلامت و درستي در انگيزه ها از درجه قابل قبلي بر خوردار است ولي متاسفانه بدلايل زير نتوانسته است سازمان را بدرستي هدايت و در ظرفيت هاي مناسب خود قرار دهد :
1. عدم ايجاد كانالهاي ارتباطي با انديشه هاي موثر و پويا به منظور جلب آراء
2. عدم وجود آئين نامه ها و روش هاي اجرائي متناسب با رسالت اصلي سازمان ( با توجه به مورد بالا )
3. عدم ايجاد ساختاري تشكيلاتي مناسب به منظور اجرائي نمودن و پشتيباني اهداف سازماني و همچنين برقراري ارتباطات موثر در سطح باشگاه ( متاسفانه با وجود تصويب چارت سازماني باشگاه ، همچنان اجرائي نمودن ان با مشكل مواجه مي باشد . )
4. عدم وجود برنامه ريزي مناسب و فرا گير در جهت اهداف سازمان
5. و از همه مهمتر شفاف نبودن تعريف مشخصي از اهداف راهبردي سازمان
متاسفانه معضلات موجود باعث بوجود آمدن مشكلات حادي در زمينه تشكيلات سازمان شده است كه مي توان به موارد زير اشاره داشت :
1- كم رنگ شدن شخصيت مستقل " باشگاه كوهنوردي و اسكي دماوند " ؛ متاسفانه بعلت معضلات موجود خود بخود هويت باشگاه تابعي از سلايق مديران و تعدادي از اعضاء مي باشد .
2- عدم ارتباطات منطقي و مشخص ميان مديريت و اعضاء ؛
3- عدم شكل گيري حس تعلق به باشگاه و در نتيجه عدم همكاري و همراهي موثر با مجموعه
4- ايجاد حس بلاتكليفي در اعضاء ؛ بعلت نبودن برنامه ريزي مشخص به منظور رشد و ارتقاء سطح فعاليت
5- پائين بودن ظرفيت هاي آموزشي نسبت به تعداد اعضاء
6- عدم موفقيت سازمان در حفظ اعضاء و بهره گيري از توان ايشان
بعنوان يكي از اعضاء قديمي دماوند ( از سال 62 ) عنوان مي نمايم ، باشگاه كوهنوردي و اسكي دماوند همواره در طول حيات خويش توانسته است در عرصه فعاليت هاي كوهنوردي از جايگاه مناسبي نسبت به ساير تشكل ها برخوردار باشد . ( گرچه اطمينان دارم آنچه انجام شده تمامي ظرفيت هاي دماوند را تحت پوشش قرار نمي دهد . )اميدوارم با بررسي و نقدي سخت در اين عرصه نيز بعنوان يك پيشگام و پيش آهنگ عمل نمايد.
------------------------

درك صحيح شرايط موجود اولين قدم براي ارائه راهكار موثرساده ترين روش براي شناسائي نقاط ضعف يك سيستم در پاسخ هائي بدست مي آيد كه به سئوالات زير داده مي شود .

در پاسخگوئي به اين سئوالات مديريت مي بايست از شهامت لازم و توان درك واقعيت ها برخوردار باشد در غير اين صورت تنها سعي در توجيه وضعيت موجود مي نمايد .
1. آيا شناسائي ظرفيت ها ( ظرفيت سنجي) و شناسائي امكانات ( امكان سنجي ) در سازمان انجام گرفته شده است ؟
آيا نتايج بررسي مدون و مكتوب شده است ؟·
امكانات مادي سيستم شامل : فضاي آموزشي مناسبفضاي اداري مناسب
ابزار و تداركات فني
تجهييزات آموزشي ( كتابخانه ، سيستم هاي صوتي و تصويريوووو )·
منابع انساني شامل : اعضاء فعال و غير فعال ولي وابسته ( به لحاظ ميزانتحصيلات ، كارآفريني ، توانائي هاي حرفه اي وووو )
مربيان فعال و غير فعال در زمينه هاي مختلف· منابع مالي شامل : منابع مالي فعال ( حق عضويت ها ، حق الزحمه ها و .... )اعتبارات
هدايا و كمك ها
2. آيا رسالت اصلي و اهداف ميان مدت سازمان مدون و مصوب مي باشند ؟
( بايد توجه داشت اهداف سازمان معمولا در اساسنامه تشكيلات بصورتي كلي درج مي شود) .
اما در مورد سئوال عنوان شده منظور نگرش اصلي و مشخص سازمان مي باشد ، براي مثال در اساسنامه باشگاه دماوند هدف باشگاه بصورت زير عنوان شده است :
" كمك به گسترش كمي و كيفي ورزش هاي كوهستاني با رعايت مقررات سازمان تربيت بدني و هماهنگي فدراسيونهاي ورزشي "
و در ادامه نيز مواردي را بعنوان برنامه كار تعيين نموده است .
هدف ذكر شده و برنامه هاي تعيين شده بصورت كلي مطرح شده اند و نوع نگرش حاكم بر آنها مشخص نمي باشد .مثلا ؛ در بندي از مواد اساسنامه مذكور آمده است كه " برنامه ريزي جهت اجراي ورزش هاي كوهستاني چون كوهنوردي ، اسكي ، دوچرخه كوهستان ....... "
با توجه به اين بند وظيفه برنامه ريزي ( تقويم ورزشي ) بر عهده مديريت باشگاه مي باشد در اين زمينه نگرش مختلفي مي تواند حاكم باشد ، براي مثال مي توان به موارد زير توجه كرد :
1. اجراي برنامه هاي ورزشي در چارچوب برنامه هاي آموزشي
2. اجراي برنامه هاي ورزشي در چارچوب تورهاي ورزشي
3. اجراي برنامه هاي ورزشي در چارچوب برنامه هاي اعلام شده توسط اعضاءبايد توجه داشت محدوديت هاي سازمان مانع اصلي اجراي برنامه ها در موارد مختلف خواهند بود ، بگونه اي كه اعمال نظارت و مديريت بر آنها سازمان را وادار به گسترش ساختارهاي تشكيلاتي خود كرده و هزينه سيستم را بالا مي برد .
در صورتي كه سيستم از منابع مالي و پتانسيلهاي مديريتي كار آمد برخوردار باشد امكان نگرشي چند جانبه وجود دارد اما قبل از ان مي بايست به سئوال سوم جواب مناسب را داد .
3. آيا محدوديت هاي سازمان شناسائي شده است ؟·
به لحاظ نيروي انساني ( نيروي متخصص شامل : مربيان ، سرپرستان ، نيروي هاي متخصص و كارآمد )·
به لحاظ منابع مالي ( با توجه به اهداف تعريف شده و عوامل انساني مورد نياز )·
به لحاظ بضاعت مديريتي ( به لحاظ اعمال مديريت در جنبه هاي مختلف فعاليت ها )·
به لحاظ منابع مادي ( امكانات ، ابزار و تداركات مورد نياز با توجه به اهداف سازمان )

4. آيا ساختارهاي تشكيلاتي و روابط مابين مديريت و وابستگان سيستم متناسب با نيازها و اهداف تعريف شده و فعال مي باشند ؟چنانچه ملاحظه مي شود شناسائي امكانات و ظرفيت ها شكلي غير وابسته داشته و بر اساس وضعيت موجود بدون در نظرگرفتن اهداف و برنامه ها مي باشد .
بدنبال آن اهداف و برنامه هاي سازمان عنوان شده اند كه وابستگي تام به امكانات و ظرفيت هاي موجود دارند . و محدوديت ها مديريت را وادار به اولويت بندي و متمركز نمودن نگرش حاكم بر اهداف مي نمايد .
مديريت در صورت وجود شناسائي محدوديت ها نگرش خود را معطوف به اولويت هائي مي نمايد كه بيشترين ارتباط را با رسالت اصلي سيستم دارد ( بودجه ريزي معطوف به برنامه ) .
چه بايد كرد ؟وظايف اصلي يك باشگاه كوهنوردي همچون ساير نهاد هاي اجتماعي با توجه به نيازهاي مشتريان مشخص مي گردد .
با شناسائي اين نياز ها ، باشگاه مي تواند ضمن ايجاد مكانيسم اقتصادي به منظور تامين منابع مالي لازم ، با برنامه ريزي موثر به تعهدات و مسئوليت هاي خود در رابطه با مشتريان پاسخگو باشد . ( نگرشي حرفه اي ) .
مخاطبين ( مشتريان ) باشگاه هاي كوهنوردي را مي توان به چهار گروه تقسيم نمود :
1. علاقمندان به كوه و طبيعت كه تمايل به كوهنورد شدن دارند .
2. علاقمندان به كوه و طبيعت كه تمايل به كوه رفتن در حد محدود ( با توجه به شرايط فرد ) دارند ولي تمايلي به كوهنورد شدن ندارند .
3. كوهنورداني كه داراي تجربه ( با تعيين ميزان مهارت و آموزش هاي بدست آمده ) هستند و تمايل به ارتقاء سطح آموزش خود دارند .
4. كوهنورداني كه داراي تجربه و قابليتهاي خوبي هستند كه بدنبال ارتقاء سطح كوهنوردي خود از طريق انجام برنامه هاي شاخص دارند .با توجه به نيازهاي مطرح شده مي توان همچنان " آموزش " را بعنوان رسالت اصلي يك باشگاه تعريف نمود .
------------------------------------------
" آموزش " در حال حاضر داراي دو جنبه رسمي و غير رسمي مي باشد .
آموزش رسمي بر مبناي طرح درس هاي اعلام شده از طرف فدراسيون در مقاطع مشخص كه بصورت محدود و انحصاري ارائه مي شود . سهم باشگاه ها در ارائه اين آموزش ها تنها به سطح كارآموزي خلاصه شده است .آموزش غير رسمي ، پاسخي است به نياز هاي موجود با توجه به خلاء و ناكارآمدي آموزش هاي رسمي .
-------------------------------------------------
در زمينه آموزش مواردي كه مي بايست از طرف باشگاه ها مورد توجه قرار گرفته و بصورت آئين نامه و روش اجرائي مدون گردد بشرح زير مي باشد :
تهيه سيستم آموزشي بر اساس نيازهاي مشتريان
مشخص نمودن عناوين دوره ها و دروس با توجه به تجربيات و مدلهاي موجود در دنيا ( بصورت ترمي – واحدي )
تعريف سطوح و ترم هاي آموزشي و ارائه دروس و يا سطحي از دروس در ترم هاي مشخص
تهيه منابع قابل اتكا و بروز و منطبق نمودن ساعات مورد نياز براي ارائه اطلاعات هر درستربيت مدرس بر مبناي طرح درس هاي استاندارد و هماهنگي در نحوه ارائه دروس
استفاده از وسائل و نرم افزار هاي اموزشي
منطبق نمودن آموزش هاي تئوريك و عملي و روش هاي اجرائي آنمشخص نمودن و كنترل نكات ايمني در دورهاي عملي
برگزاري برنامه هاي كوهنوردي با نگرش آموزشي با استفاده از برنامه هاي تيپ ( برنامه هائي كه كاملا مورد بررسي قرار گرفته اند و اطلاعات آنها از قبل قابليت ارائه دارند . )
ارائه تقويم ورزشي – آموزشي به منظور ايجاد بستر مناسب براي كسب تجربيات كوهنوردي نيز نظر افراد صاحب صلاحيت
تهيه كارنامه هاي آموزشي
ارائه گواهينامه هاي پايان دوره بر اساس ميزان آموزش ها و ترم هاي طي شده
=======================================================

با اين نگرش " باشگاه ها كوهنوردي " به مثابه مدرسه كوهنوردي فعاليت خواهند كرد و از شكل سنتي خود خارج مي شوند .
در اين نوع تشكل جائي براي " برنامه هاي اعلام شده توسط اعضاء " باقي نمي ماند . برنامه ها فقط و فقط از طرف مسئولين باشگاه و در چارچوب تقويم هاي ورزشي ارائه مي شوند . ( در جاي خود نسبت به چگونگي ارائه و طرح برنامه هاي شاخص توضيح خواهم داد )
تمامي توان و امكانات باشگاه صرف جذب علاقمندان ،آموزش بر اساس معيارهاي مشخص و از قبل ارائه شده و برآورده نمودن تعهدات و مسئوليت هاي آموزشي و در نهايت پاسخگوئي به نياز هاي مخاطبين و مشتريان مي باشد .
در حال حاضر آموزش سهم بسيار ناچيزي از فعاليت هاي يك باشگاه را به خود اختصاص مي دهد . برنامه هاي ارائه شده از طرف اعضاء كه با توجه به محدوديتهاي موجود بصورتي درون گروهي و بسته انجام مي شود ، تنها بار مسئوليت مديران باشگاه را افزايش داده و در ارتقاء قابليت هاي فني اعضاء ديگر تاثيري قابل توجهي ندارد . و خلاصه آنكه در اين شيوه ارتباط منطقي و معنا داري بين باشگاه و اعضاء وجود نخواهد داشت .
اين مطلب ادامه دارد ............
------------------------------------------------------------
نظري از كاظم فريديان:

نظر " كاظم فريديان " در قسمت نظرات درج شده بود ،
ضمن تشكر از اين دوست عزيز و توجه ي كه به وبلاگ " فرهنگ كوه " داشتند لازم دانستم پاسخ و نظر خود را بصورتي صريح بيان نمايم .
"" قبل از خواندن حدس ‌زدم كه مطلبي كه توسط سعيد صبور نوشته شود چه مشخصاتي دارد و بعد از خواندن، ديدم كه خيلي نزديك به آنچه بود حدس زده بودم.
چند نكته به نظرم مي‌رسد كه سعي مي‌كنم در حد بضاعت خودم به آنها بپردازم:
--------
يكم : اينكه به نظر من باشگاه در برزخ بين يك "موسسه مردمي براي فعاليت داوطلبانه" و يك "موسسه اقتصادي براي كسب درآمد" قرار دارد و تا زماني كه اين شرايط برزخي موجود است، صحبت از تعيين روش‌هاي مديريتي موردي ندارد. در حال حاضر فعاليت‌هايي مثل برگزاري كلاس‌هاي عملي و تئوري و برنامه‌هاي آزمايشي-آموزشي باشگاه با روش‌هاي به ظاهر اقتصادي اجرا مي‌شود در حاليكه به علت ضررده بودن اين فعاليت‌ها عده‌اي با مايه گذاشتن از وقت و مال خود اين كلاس‌ها را به جلو مي‌برند. شركت كنندگان توقع برخورداري از حداكثر امكانات و برگزاركنندگان توقع همكاري و درك تنگناها را دارند و اين تناقض همه را ناراضي مي‌كند. اين يك مثال به مثابه مشت نمونه خروار است.
""1- از نظر من نيز در حال حاضر باشگاه دماوند از نگرش مديريتي خاصي برخوردار نيست و همانطور كه در مقاله اشاره كردم يك تشكل ابتدا رسالت اصلي ( راهبردي ) و سپس اهداف ميان مدت و سپس برنامه ريزي منطقي بر اساس امكان سنجي و درك ظرفيت ها را انجام مي دهد كه متاسفانه بدلايل مشخص و در عين حال قابل درك باشگاه سالهاست از اين اصل بديهي در مديريت بي بهره بوده و بشيوه اي غريزي اداره مي شود . ( شايد اقتضائي ) .
2- حتي موسسات مردمي و عام المنفعه نيز براي بقاء ، رشد و توسعه فعاليت ها بي نياز از ايجاد مكانيسمي اقتصادي نيستند . تنها وجود سيستم اقتصادي تعريف شده امكان اتكاء به منبع مالي مشخص را بوجود مي آورد . در نتيجه بودجه ريزي و در ادامه آن برنامه ريزي را امكان پذير مي سازد .
3 - متاسفانه دركي كه از " حرفه اي " عمل كردن در باشگاهها وجود دارد بيشتر نوعي تلاش " كاسب كارانه " محسوب مي شود . در صورتيكه ارائه خدمات براي كسب درآمد شامل رعايت استاندارد ها و تعهدات مشخص و از قبل اعلام شده مي باشد . اين حق مشتري مي باشد كه دقيقا بداند در مقابل چه خدمتي و با چه هدفي بايد هزينه پرداخت نمايد .
4- بر اين باور هستم كه برگزاري دوره هائي كه در حال حاضر در باشگاه ارائه مي شود برخوردار از ضوابط صحيح آموزشي ( برنامه ريزي و اجرا ) نبوده و همچنان بگونه اي سنتي و بدون هزينه يابي درست برگزار مي شود و در نتيجه چه از نظر بازده اقتصادي و چه از نظر قابليت ارزيابي نتايج و خروجي سيستم ، ناكارآمد مي باشد . ( منظور از ناكارآمدي مشخص نبودن ميزان آموزش در اجرا و فعاليت ها مي باشد . )"
------
دوم : اينكه حضور و فعاليت اعضا در باشگاه به نظر من مهمترين مزيت نسبي باشگاه است و با حذف آن، در بقيه موارد از موسسات تخصصي، (مثل شركت‌هاي توريستي براي اجراي برنامه‌هاي تفريحي و تفنني و فدراسيون براي برگزاري كلاس‌هاي منطبق بر طرح درس‌هاي فدراسيون و مدرك‌دار) ضعيف‌تر هستيم .
حضور اعضاء و برنامه هائي كه ايشان اعلام مي نمايند به هيچ عنوان ربطي به " دماوند " ندارد و نمي تواند داشته باشد . ( چنانچه سهم دماوند در شاخص ترين برنامه چند سال گذشته يعني " نانگاپاربات " تنها شركت در مراسم بدرقه و استقبال بود و بس ... البته چند مصاحبه نيز با حضور مدير عامل باشگاه برگذار شد ولي همانطور كه خود بهتر مي دانيد نقش مديريت فني باشگاه در اين برنامه و يا هر برنامه ديگري تقريبا صفر مي باشد .... )
به عقيده من دماوند مي بايست اولويت هاي خود را تعريف كرده ( با بررسي كارشناسي بر اساس آنچه مي بايست باشد نه آنچه كه هست ) آنگاه اقدام به برنامه ريزي و تقويت نقاط قوت و رفع نواقص بنمايد ... بديهي است در حال حاضر در هيچ نوع اقدامي باشگاه بخودخود مزيتي ندارد و تنها دنباله رو اقدامات اعضاء و ان هم تعدادي خاص از اعضاء مي باشد و اصولا موقعيت اعضاء باشگاه نسبت به " دماوند " نامشخص و سردرگم است . هيچ طرح مشخصي براي ارتقاء ايشان وجود ندارد . بايد بپذيريم كه همه افراد كه وارد يك تشكل مي شوند از قابليت هاي مالي . زماني و توان فني و ريسك پذيري مناسب برنامه هاي خاص برخوردار نيستند و اين وظيفه تشكل است كه بصورتي برنامه ريزي شده و سيستماتيك استعداد هاي مختلف را شناسائي و رشد دهد .
در حال حاضر عضو يا هر فرد جديد كه در مجموعه پذيرفته مي شود بسته به ارتباط غير تشكيلاتي كه با ديگران بر قرار مي نمايد نوع فعاليت و سطح آن برايش مشخص مي شود و باشگاه عملا نقشي در تعيين جايگاه افراد ندارد ."
-----------
سوم: نظر من در مورد جهتي كه براي خروج از برزخ مورد اشاره بايد انتخاب شود. به نظرم رفتن به سمت موسسه اقتصادي شدن اشتباه است و مي‌بايست از آن اجتناب شود. به نظرم بايد باشگاه به مركزي براي تبادل اطلاعات و آموزش‌هاي غير كلاسيك و بدور از هر مسئوليت مستقيم در مورد فعاليت اعضا تبديل شود.
"بايد پذيرفت كه دماوند هر ساله تعداد قابل توجهي جوان علاقمند و مستعد را پذيرا مي باشد ، معطوف كردن امكانات و برنامه ها براي آموزش صحيح ايشان بالاترين اولويت " باشگاه دماوند " مي باشد .
در عين حال عضو گيري مي تواند تنها از ميان آن دسته از كارآموزان باشد كه از استعداد خوبي برخوردار هستند .همانطور كه در مقاله اشاره كردم آموزش هاي معمول فعلي بسيار ضعيف تر از آنچيزي است كه بايد باشد . قبول دارم كه تبادل اطلاعات و آموزش هاي غير كلاسيك از جايگاه بالائي در امر آموزش برخوردار است . ولي باور بداريد آموزش غير كلاسيك نيز ابتدا بايد تعريف شده و قابل ارائه و بحث باشد در غير اين صورت از ويژگي هاي ابتدائي آموزش نيز بي بهره خواهد ماند . در هر صورت براي هر گونه تبادل اطلاعات و امور آموزشي ( كلاسيك و يا غير كلاسيك ) ابتدا مي بايست چارچوب هاي تشكيلاتي مناسب و مكانيسم ارائه آن مشخص گردد . مباحث آموزشي تنها زماني جنبه اجرائي و تجربي خواهد گرفت كه رسما عنوان شده تجربه شود و مورد موثق خبرگان دستگاه آموزشي تشكل قرار گيرد . در غير اينصورت قابليت ارائه با كارآموزان و علاقمندان را ندارد . فراموش نكنيد بكارگيري خلاقيت و ابراز آن بصورت يك دستور العمل آموزشي - اجرائي ايجاد مسئوليت براي تشكل مي كند .
از طرف ديگر بيشتر اعضاء و علاقمندان به پيوستن به دماوند كارآموز و نوآموز هستند و بر اساس اهداف كلي مندرج در اساسنامه " دماوند " مي بايست براي ايشان طرح مشخص داشته باشد . افراد خبره در كوهنوردي !!! تنها بخشي از اعضاء باشگاه را شامل مي شوند . اولويت باشگاه در فراگير بودن طرح آموزش است .
البته قبول دارم كه باشگاه در خصوص فعاليت اعضاء به هيچ عنوان نبايد مسئوليت بپذيرد

مثالي بزنم : " يك دانشگاه معتبر بر اساس سيستم پذيرشي تعريف شده اقدام به پذيرش علاقمندان رشته هاي مختلف مانند مهندسي مي نمايد . در طول ترم هاي پي در پي ( كه زمان و طرح درس و سرفصل هاي آموزشي ووو مشخص مي باشد ) و بر اساس نظم مشخص افراد واحد هاي درسي را پاس مي كنند . تا زماني كه به آنها مدركي داده خواهد شد كه بر اساس آن مي توانند وارد بازار كار شوند حال اگر يكي از اين مهندسين طرحي شگفت انگيز ارائه نمايد و يا با استفاده از دانش خود و يا به هر دليلي باعث كشتار مردم شود مسئوليت آن بعهده فرد است و دانشگاه در اين خصوص مسئول نيست . وظيفه دانشگاه تنها آموزش دادن است و بس . البته بايد پذيرفت در كنارآموزش دانشگاهها اقدام به طراحي پروژه هاي خاص با حضور اساتيد و دانشجويان نيز مي نمايند و طرح هائي را به اجرا در مي آورند كه خود باعث نوآوري و تكامل آموزش و داراي قابليت انتقال به نسل بعد مي باشد .
اين مكانيسم آموزشي در ابعادي متناسب با امكانات موجود مي تواند در باشگاهي همچون " دماوند " نيز شكل بگيرد .
و باز تاكيد ميكنم براي رسيدن به آرمان هاي بزرگ، برنامه ريزي و مديريت علمي راهگشاست و بس . نهايت اين‌كه با توجه به فهواي مطلب كه با نگاه مستقيم به باشگاه دماوند نوشته شده ارائه آن در وبلاگ "باشگاه ما" (كه هيچ‌كس بيشتر از خودت مالك آن نيست) شاهد بهتري براي اعتقاد به كار گروهي و باشگاهي بود.
در اين مورد شرمنده هستم ..... شايد حق با تو باشد .... شايد هم نه !!

0 comments: