آفریدن رباط
جمعه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۵ by Kazem Faridyan
آفریدن رباط
از رمان کلیدر نوشته محمود دولت آبادی
این سوی دیوار ستبر رباط ، دیوار کهن، نگاه؟
چه استوار بنایی آفتاب ته روز، بر خشت پختههای در هم فرو نشسته تابیده و به سرخی پیر و کدرشان جلا میزند.
خشتهای پخته، بزرگ، قطور، محکم، خشتهای سترگ. چه مردانی آنها را از قالب بدر کشیده اند؟
چه مردانی این خشتها را دست به دست داده بر قاطران بار کرده و از کجاها بیاوردهاند؟
چه مردانی این خشتها را به کار زده در هم چیده و کدام مردان خشت افکن خشتهایی چنین را بالا پراندهاند؟
میبایست غولهایی بوده باشند آن مردان، مردان گذشته. غولهای زیبا دستار بر سر پیچیده، بال قبا به کمر زده، پاچهها ورمالیده، ساق دستها به مچ پیچ بسته. چکیدگان زحمت. مردمان به تماشای شکوه ایستادند، مردان در کار. مردها خشتها را دست به دست میکنند تا به کنار پایه به دست آخرین میرسد. خشت افکن، او دستار از سر گشوده و پیشانی به عرق نشسته دارد. جوان نیست پیر هم نیست. مردیست درست. استوار شکوهمند. در چین پشت ابروانش غروری خفته است. اژدهایی ازغرور و در چشمانش مهربانی و سلامت دم به دم میشكفد. نگاهش بشارت بخش همه درستیها ست. خالی به گونه دارد و سبیلی بر پشت لب. چانه و گونههایش به شکنشکن خشت پخته مانند است. آفتاب در پیشانی گشادهاش میتابد. آفتاب بر دشت میتابد. لبخندی از رغبت شکوه عشق، جان بیتاب مینماید. خشت را میستاند.
خشت پهن و زبر و زیباست.
چهره به بالا به بلندای دیوار می تاباند . مرد، نگاه از چوب بست میگذراند. آنجا آن بالا استاد کار به کار ساختن و پرداختن است.
نگاه خشت افکن و استاد کار در یک راه به هم میرسند.
استاد دست به گل آغشته خود را به طلب خشت میگشاید. خشت افکن تن میخماند و نیروی خود در خشت به امانت مینهد و به یک ضرب، به یک هو، به خشت بال میبخشد و رو به خدا پروازش میدهد. دستان خدا، دستان استاد، خشت پرنده را ازهوا وا میستانند. اینک خشتی بر خشت. شوق، با بر کار زدن هر خشت شعلهای ازنگاه هر مرد جستن میکند. ازهر انگشت ستارهای میزاید. بر هر اندیشه لایهای افزون میشود.
رباط شرف از جمله كارونسراهاي شاهي يا كاخ رباطهاي جاده ابريشم ميباشد و درمتون تاريخي از منزل رباط شرف كنوني به عنوان آبگيره و آبگينه نام برده شده است رباط شرف احتمالن در سال 508 هجري بر روي خرابههاي كاروانسرايي كهنتر ايجاد شده است و در سال 548 هجري در رهگذر هجوم غزها به خراسان آسيب ديده و در سال 549 هجري مرمت شده است. فضاهاي معماري متنوع و متفاوتي آن را از ديگر كاروانسراها متمايز كرده است. مشخصه رباط شرف در كاربرد آجر و گچ در تزئينات معماري و كتيبه ها ميباشد. اين بنا داراي دو صحن و هر صحن داراي چهار ايوان به شكل صليب ميباشد.
رباط شرف بين مشهد و سرخس، در شش كيلومتري جنوب "شورلق" واقع شده است.