A challenge to the sky
Climb of the Makou grand roof,
Zenuz wall &Hamba kohol cave

مبارزه ای به سوی آسمان
صعود کلاهک بزرگ ماکو،دیواره زنوز و غار هامباکُهُل


گزارش : افشین یوسفی - کاظم فریدیان

(Report by: afshin yousefi- kazem faridiyan)

عکس : افشین یوسفی
(Photo by: afshin yousefi)

با نام خدا


1- ماكو شهري باستاني كه امروزه بسان خالي بر پيشاني گربه ايران خود نمايي مي كند به لحاظ ساختار فيزيكي اش از دير باز مورد توجه فرمانروايان و جنگ آوران بوده و بدليل قرار گرفتن در سرحدات ايران ، عثماني و ارمنستان بارها و بارها مورد تهاجم نيروهاي متخاصم قرار گرفته است .
در زمان صفويه كه جنگ هاي تمام عياري بين دول ايران و عثماني جريان داشت قلعه كاتور درعثماني در مقابل قلعه نظامي ماكو قرار داشت كه دژ لجستيكي نيروهاي صفوي به حساب مي آمد.
به دليل قدمت و همچنين حكومتهاي مختلف در اين شهر اسامي متعددي براي اين شهر وجود دارد:
شاوارشان(سياوشان) نام باستاني آن و روساومكي (مرتع مرتفع و آغل زمستاني) نام ارمني ، قلعه قبان و آرتاز نامهاي ديگر اين شهر است
آثار متعدد باستاني و تاريخي، اين شهر را به گنجينه اي تبديل كرده است. ولي براي ما وجود ديواره كلاهكي كه بالاي سر اين شهر قرار گرفته بيشتر از هر پديده ديگري مورد توجه است و با وسوسه صعود از اين كلاهك كه چنديست به همت سنگنوردان تبريز مسيري بر روي آن گشوده شده رنج سفر بر خود هموار كرده و راهي شده ايم. این کلاهک به گفته سایت میراث فرهنگی یکی از بزرگترین کلاهک های طبیعی دنیا به شمار می رود.

2- زنوز شهری زیبا، سرسبز و تفریحی است که در شمال شهر مرند و در فاصله تقریبا 30 کیلومتری از آن قرار دارد که سیب های معروف و صادراتی آن شهرت جهانی دارد. (سیبی که هرگز در گشور خود یا لااقل در تهران نامی از آن نشنیده و طعم آنرا تجربه نکرده ایم!!!!!!). در این شهر زیبا و کوچک و در دل باغ های آن دیواره ای قرار دارد که یکی از مراکز سنگنوردی و تمرینی سنگنوردان تبریزی و آذری به شمار میرود. صعود و آشنایی با این دیواره هم هم جزئی از برنامه چهار روزه ما را رقم میزد.

3- هامبا كهول ، هامپوئيل ، هنگ كهول ، هامپو هول ، همپوهول همگي نامي براي يك غار است كه ريشه در زبان سانسكريت دارد و وقتي با زبان آذري تلفظ شده و با خط عربي نوشته مي شود به چنين چيزي تبديل مي شود. شايد براي راحت شدن از اين مسئله بغرنج عده اي از رنج خود كاسته و نام كبوتر بر اين غار نهاده اند. غافل از اينكه چنين نامي به تنهايي خود ميراثي ارزشمند و قابل اعتناست و براي نگهداري و محافظت از آن بايد همتي ويژه بكار بست.
درمقاله اي تحقيقي نوشته آقاي جوادمفرد كهلان به عنوان محقق تاريخ ايران باستان كه با موضوع تعيين زمان زرتشت در شاهنامه و كتب پهلوي نوشته شده آمده است :
((يكي ديگر از فرمانرواهاي اوستايي كه از آن در شاهنامه نام برده شده است هوم عابد است. کار تاريخي مهمي که به وي منسوب است همانا دستگيري افراسياب (مادياي اسکيتي، قاتل فرائورت/ سياوش) در سواحل شرفي درياچهً اورميه ، به نزديکي آتشکدهً آذر گشنسب شهر رغهً زرتشتي (مراغه) است که در شاهنامه و اوستا انعکاس يافته است. لابد همين امر باعث تّقرب وي به مقام ساتراپي نواحي شمال غربي فلات ايران و دامادي آستياگ پسر کياخسار گرديده است. فردوسي مکان دستگيري افراسياب توسط هوم عابد را در قصر زير زميني وي ( معبد مهري قصبهً ورجوي مراغه) يا غار آهکي معروف کبوتر مراغه (هنگ کهول) ذکر مي نمايد:


وزان پس چنان بد که افراسياب
همي گشت هرجاي بي خورد و خواب

نه ايمن به جان و ونه تن سودمند
هميشه هراسان ز بيم گزند

همي از جهان جايگاهي به جست
که باشد به جان ايمن و تندرست

به نزديک بردع يکي غار ديد
سر کوه غار از جهان نا پديد

نديد از برش جاي پرواز باز
نه زيرش پي شير و جاي گراز

زهر شهر دور و به نزديک آب
که خواني همي هنگ افراسياب

ميدانيم برزه (بردع)، کزنا، گنجک و هروم نامهاي ديگرهمان شهر رغهً زرتشتي بوده اند که سپيتمه (جمشيد، هوم) و پسرش زرتشت در آنجا حکومت نموده اند و زرتشت در مجاورت اين شهر در قصبهً واقع در پيچ رود درجا( رود خانهً مغانجيق) شاخه رود دائيتي (موردي چاي) که با روستاي مغانجيق (جايگاه مغان) در ٢١ کيلومتري جنوب شرقي مراغه مطابقت مي نمايد، از مادر زاده زاده شده است.

در 15 كيلومتري جنوب شرقي مراغه در مركز مثلثي كه از سه روستاي گشايش ، تازه كند و قشلاق ايجاد مي شود منطقه كوهستاني به نام زيرُيش (زورُش، زيوريش ، نوشتن اين نام با خط عربي هم به اندازه نام اصلي غار سخت است) قرار دارد و دركمره كوهي صخره اي، در نزديكي يك پل سنگي طبيعي كه از كف دره حدود 1500 متر بالاتر در ميان صخره ها به خوبي ديده مي شود تعدادي دهانه غار رو به جنوب گشوده شده كه بزرگترين شان به عرض 8 متر و به ارتفاع تقريبي 20 متر با يادگار نوشته هاي فراوان مشخص شده است. براي ما كه فقط از وجود كتيبه اي به خط روسي به تاريخ 1925 ميلادي خبر داشتيم ديدن اينهمه رنگ و يادگاري تعجب بر انگيز است در حاليكه متوجه كتيبه روسي نمي شويم شايد با رنگها پوشيده شده و يا...
غار هامپوهول به دليل چاه هاي مخوف و عميقش شهرت دارد و در معتبرترين فهرست از غارهاي ايران نوشته آقاي احمد معرفت وجود چهار چاه بالاي شصت متر دراين غار ذكر شده كه با فرود از آنها متوجه مي شويم اين اعداد بر اساس حدسيات گزارش دهندگاني بوده كه با ذهني مشوش و تحت تاثير افسانه هاي پيرامون اين غار گزارش نوشته اند در حاليكه عمق چاهها كمتر از سي متر است.
تالار ورودي غار محوطه مدور و وسيعي پوشيده از خاك نرم و خاكستر ماننديست كه در گوشه شمال شرقي اش به تالار بعدي راه دارد . بالاي راه و در سقف اين تالار حفره اي خود نمايي مي كند كه دور از دسترس است و بازديد از آن مستلزم داشتن ابزار مخصوص اين كار است. تالار دوم در راستاي شمال جنوب امتداد دارد و سه چاه در اين راستا ديده مي شود. كمي پيشتر از انتهاي شمالي اين تالار يك فرعي بزرگ در سمت غرب با سقفي بلند به چاه چهارم مي رسد.
به نظر مي رسد اين چهار چاه به طبقه زيرين غار راه دارد كه در مورد دو چاه مطمئن شديم و دو چاه ديگر نياز به بررسي بيشتر دارد.
در بعضي گزارشها به كمبود هوا در كنار چاه چهارم اشاره شده كه ظاهرن بيشتر مربوط به همان حس مشوش و متاثر از افسانه باشد چرا كه نه تنها در كنار چاه چهارم كه در اعماق تنگ ترين دهليزها دز عمق چاه چهار، كه غار نورد براي عبور از آنها بسان كرمي در ميان خاك و آهك مي لولد هواي تازه و پاك جريان داشته كه نشان از وجود منافذ نا پيدا به فضاي خارج غار است.



گزارش سفر :

روز پنجشنبه، 11 خرداد ماه ،1385 ساعت 6 بعد ازظهر، ترمینال غرب
بالاخره بعد از روزها برنامه ریزی و تدارک، یک تیم 10 نفره از بچه های باشگاه به همراه 2 نفر از سنگنوردان همدان جهت اجرای برنامه ای که از سالها قبل در نظر داشتیم آماده حرکت به سمت ماکو میشویم. ماکو در فاصله 870 کیلومتری تهران قرار دارد و سفر ما با اتوبوس 15 ساعت به طول می انجامد.


روز اول
First day
بالاخره ساعت 9 صبح بعد از تاخیر 2 ساعته به ترمینال شهر ماکو می رسیم. گذر از مناطق سرسبز شمالغربی کشور و دیدن مناظر جدید، رنج این سفر 15 ساعته را در صبح روز اول برنامه از تن به در می کند.


در این روز یکی از دوستان قدیمی و سنگنورد معروف حال حاضر تبریز سید محمود فاطمی که خود از گشایندگان اصلی مسیر کلاهک بزرگ بود در شهر منتظر ما بود.
ما به سرعت با گرفتن ماشین به سمت داخل شهر و دیواره حرکت می کنیم.
شهر ماکو شهریست بسیار ساده و موقر در میانه دره ای به قدمت تارخ، که وقتی در کوچه پس کوچه ها آن قدم می گذاری تاریخ چند هزار ساله این شهر را یکجا و در کنار هم می بینی.
شهر جدید، شهر قدیم. خانه های سیمانی، خانه های سنگی. خیابانهای آسفالتی، کوچه های خاکی.
همه و همه در کنار هم و در یک شهر، همانند یک موزه از دوران مختلف معماری. از عهد باستان تا به امروز.

بلاخره بعد از پیاده شدن از ماشینها و عکاسی از مناظر بدیع و خارق العاده، از لابه لای کوچه های قدیمی شهر به سمت دیواره به راه می افتیم.
در پای دیواره، قلعه قدیمیی از دوره ساسانی با دیواره های سنگی و مسجد تازه ساختی همراه با استخر پر از آب و زائر سرا وجود دارد که این امکانات محل مناسبی را برای برقراری کمپ و شب مانی در روزهای آینده برای ما فراهم می سازد.


بعد از برقرای در محل مسجد و زائرسرا به سرعت وسایل فنی را آماده کردیم تا چند تیم برای صعود دیواره آماده شوند.
از آنجایی که این مسیر بلند هنوز کامل نشده است و طول آخر آن تا نیمه باز شده، با هماهنگی هایی که با محمود (دوست تبریزی) داشتیم دو دستگاه دلر شارژی، رول بولت و دیگر وسایل گشایش مسیر را هم همراه خود آورده ایم تا طول آخر را هم به پایان برسانیم و به اصطلاح مسیر را از دیواره در بیاوریم.
بعد از تقسیم وسایل دو کرده برای صعود مسیر کلاهک آماده می شوند. کرده اول احسان و مهدی از(بچه های همدان) برای ادامه گشایش مسیرو من، حسین و شیما برای صعود مسیر و عکاسی و فیلم برداری از صعود بچه ها. میثم و مجید برای صعود دیگر مسیر ناقص کلاهک که خود بچه های ماکو در کنار مسیر اصلی در سالهای قبل باز کرده بودند.
کاظم هم به همراه دیگر بچه های تیم که از صعود های مصنوعی زیاد خوششان نمی آمد برای صعود مسیرهای طبیعی در غرب دیواره به آن سمت حرکت کردند.


اما مسیر اصلی کلاهک از 4 طول بلند تشکیل شده که طول اول آن به صورت طبیعی است و بر روی تاقچه ای عریض و سرتاسری که در زیر کلاهک وجود دارد ختم می شود و مسیر دسترسی به دیگر مسیرهای زیر کلاهک را نیز فراهم می سازد. طول دوم، یک طول بلند با شیب منفی و سنگین با فاصله رولهای نزدیک به هم که بعد از طی تقریبا 50 متر بر روی یک تاقچه مصنوعی ختم می شود. طول سوم تقریبا 40 متر طول دارد و شیب آن نزدیک به سطح افق است و از طول دوم فشار بیشتری به صعود کنده وارد می سازد. این طول هم به یک کارگاه با طاقچه مصنوعی ختم میشود. اما طول چهارم که هنوز به صورت نیمه باز شده 30 متر بیشتر ندارد و شیب آن از حالت نزدیک به افق درامده و به شیب منفی تبدیل می شود و 30 متر آن بیشتر باز نشده و 20 متر دیگر دست نخورده باقی مانده است.



روز دوم

Second day
در روز دوم برنامه هم ادامه صعودها بر روی مسیر و ادامه رول کوبی طول چهارم ادامه داشت که متاسفانه به دلیل تمام شدن شارژ باطری های دریل، و نداشتن دسته رول اضافی، ادمه رول کوبی و گشایش مسیر متوقف و به برنامه بعد موکول شد.
شب دوم را هم با اتفاق نظر بچه ها در زائرسرای مسجد پای دیواره که از آب و هوای استثنایی و چشم انداز زیبای شهر برخوردار بود می گذارنیم تا بتوانیم فردا صبح زود برای صعود دیواره زنوز عازم شهر زنوز شویم.

روز سوم
Third day
امروز صبح زود از خواب بلند می شویم. و برای رفتن به سمت شهر مرند و در نهایت شهر زنوز آماده می شویم. آخرین نگاه های ما به شهر حاکی ازآنست که کسی دلش نمی خواهد این شهر زیبا و دیدنی را ترک کند. تا می توانم از مناظر و خانه های قدیمی شهر عکس می گیرم. بلاخره با گرفتن دو ماشین که محمود برای ما آماده کرده بود به سمت مرند حرکت می کنیم.


همانطور که در بالا اشاره شد زنوز شهری زیبا، سرسبز و تفریحی است که در شمال شهر مرند و در فاصله تقریبا 30 کیلومتری از آن قرار دارد. اقتصاد مردم آن بیشتر بر پایه باغداری (باغات سیب) استوراست که تمام آنها صادراتی هستند. در این شهر زیبا و کوچک و در دل باغ های آن دیواره ای قرار دارد که یکی از مراکز سنگنوردی و تمرینی سنگنوردان تبریزی و آذری به شمار می رود.
تقریبا بعد از 3 ساعت ماشین سواری به زنوز می رسیم. سرسبزی این شهر سحر انگیز است، گویی که در یکی از شهرهای شمال پاگذاشته ایم.
بعد از پیاده شدن از ماشین از لابه لای کوچه های شهر به سمت دیواره حرکت می کنیم.


مسیر رسیدن به پای دیواره از لابه لای چند کوچه قدیمی با دیواره های گلی و سپس از کنار روخانه به سمت بالا ادامه دارد.
تقریبا بعد از 20 دقیقه راه رفتن به دیوراه می رسیم .


بعد از رسیدن به پای دیواره بچه ها خود را برای صعود مسیرهای مختلف آماده می کنند.
این دیواره چیزی شبیه به دیواره پلخواب ما تهرانی هاست، که بچه های تبریز برای تمرینات سنگنوردی بلند خود به اینجا می آیند. ارتفاع این دیواره چیزی در حدود 100 متر است و چند مسیر مصنوعی و طبیعی با درجه های مختلف در آن وجود دارد.




تقریبا ساعت 6 بعداز ظهر است که وسایل را جمع می کنیم تا از شهر زنوز به سمت شهر مرند برویم
و برنامه سوم خود را اجرا کنیم. ساعت 7 بعد از ظهر به مرند می رسیم. در اینجا تیم ما به چند دسته تقسیم می شود. دوست تبریزی مان سید محمود فاطمی به همراه دیگر دوستش به تبریز برمی گردند. احسان جباری و دوست هم نوردش هم به اتفاق به همدان برمی روند.
دوباره ما می مانیم و برنامه آخر که از قبل کاظم روی آن برنامه ریزی کرده بود. غار همباکهل.
سریعا از مرند سوار بر دو ماشین سواری می شویم و به سمت مراغه به راه می افتیم. طبق آدرسی که داشتیم باید به روستای گشایش برسیم . این روستا تقریبا در فاصله 15 کیلومتری جاده مراغه به هشترود قرار دارد که برای رسیدن به غار باید خود را به آنجا برسانیم.
ساعت 2 بعد از نیمه شب است که به روستا می رسیم. احساس غریبی دارم که سالها از آن دور بوده ام. (تاریکی ، صدای سگ، زوزه باد و احساس غربت). چند سالی بود که با مدرن اجرا کردن برنامه های غار نوردیمان و آشنایی تقریبیی که با کوهنوردان شهرهای مختلف داشتیم این دربه دریها را فراموش کرده بودیم. چاره ای نیست باید در میدان اصلی ده که فکر می کنیم تنها جای صاف و نسبتا تمیزتری است چادر میزنیم. سگهای ده هم با پارس کردنهای مداومشان تا صبح از ما پذیرایی می کنند.

روز چهارم
Forth day
خواب نه چندان راحتی را داریم. تا صبح صدای پارس سگهای ده که فکر میکنم چیزی در حدود 10 تا 12 تا بودند تا صبح ادامه داشت. گاهی صدای آنها را از دور دست می شنیدیم و گاهی در کنار گوشمان !!!!!!!!.
تشنه و گرسنه از خواب بلند می شویم . بعد از بلند شدنمان، تازه می فهمیم که در کنار ما چقدر آلودگی، زباله و فضولات حیوانی وجود دارد.


ساعت 7 صبح با گذاشتن کوله هایمان داخل منزل یکی از اهالی به سمت غار حرکت می کنیم . این غار در امتداد رودخانه ای است که از کنار ده می گذرد و در درهای کم شیب به سمت روستای قشلاق پیش میرود.


در ادامه راه با گذشتن از یک باغ سرسبز و ادامه مسیر در کف رودخانه بعد از تقریبا 5/2 ساعت راهپیمایی به طالق سنگی در سمت راست خود و در بالای مسیر در لابه لای صخره ها برمی خوریم که از پایین خود نمایی می کند. این می تواند برای گروه های بعدی نشانه خوبی باشد.

تقریبا ساعت 10 صبح به دهانه غار می رسیم. بعد از رسیدن به دهانه با مناظر غیر منتظره ای روبرو می شویم . اطراف دهانه غار پر بود از رنگ نوشته هایی که هر گروه کوهنوردی برای اثبات موجودیت خود در کنار دهانه نوشته بودد. لحظه ای به یاد غار کرفتو و غار کهک می افتم که داخل آنها هم پر بود از رنگ نوشته های مختلف، یادگاریهای نابجا از تیمهای کوهنوردی نا آگاه.
در کنار دهانه این غار و در لابه لای صخره ها چند دهانه دیگر هم وجود دارد که گویی به غار اصلی راه ندارند و هر کدام یک غار مستقل هستند.

بعد از آماده کردن وسایل و ابزارهای غارنوردی وارد غار می شویم.
غار اصلی از یک تالار بزرگ تشکیل شده که در سمت راست ورودی این تالار با منشعب شدن یک راهرو به سمت چاه ها پیش می رود.
این چاه ها چهار حلقه بوده و ارتفاع تقریبی آنها هر کدام بین 25 تا 35 متر است و تقریبا هر 2 به 2 آنها به هم راه دارند.
در این برنامه به دلیل محدودیت زمان و شناسایی بودن نوع برنامه فقط از یک چاه آن بازدید می کنیم و تعداد کمی از فرعی های آنرا مورد بازدید قرار می دهیم .


بعد از تقریبا 6 ساعت غار نوردی و گشتن در دهلیزهای اصلی غار و شناسایی مسیرهای اصلی غار و به امید یک برنامه دیگر از غار خارج می شویم و بعد از جمع کردن وسایل به سمت ده به راه می افتیم تا بتوانیم خود را به قطار ساعت 8 شب تهران برسانیم.



اعضای تیم : team:
1- کاظم فریدیان (سرپرست) 1- kazem faridiyan (head leader)
2- سید محمود فاطمی (تبریز) 2- seed mahmood fatemi (from tabriz)
3- احسان جباری (همدان) 3- ehsan jabbari (from hamedan)
4- مهدی اصلانی (همدان) 4- mehdi aslani (from hamedan)
5- لیلا اسفندیاری 5- leyla esfandyari
6- شیما شادمان 6- seima shademan
7- ثریا احمد پور 7- sorayya ahmad poor
8- لعیا صدیق بنایی 8- laya sedigh banaei
9- حسین ابولحسنی 9- hosein abolhasani
10- مهدی دانشمند 10- mehdi daneshmand
11- میثم ابری 11- meysam abri
12- مجید کاشیان 12- majid kashiyan
13- افشین یوسفی 13- afshin yousefi

---------------


برای برداشتن گزارش کامل برنامه همراه با کروکی و عکس از دیواره و غار به آدرس زیر مراجعه کنید و فایل تحت فرمت پی دی اف را دانلود کنید

http://www.climbing.ir/modules.php?name=Downloads&d_op=viewdownload&cid=2

0 comments: