باشگاه دماوند چيست؟


در یک جمله یک مشت نمونه ای از خروار جامعه .
فکر نکنم بشود با افرادی که پرورش یافته یک جامعه هستند جمعی ساخت بدور از مشخصات کلی آن جامعه .
همه ساله تعداد زیادی از افراد بدون هیچ پیش گزینشی در باشگاه ثبت نام می کنند و مراحل عضویت را می گذرانند. شرط عضویت گذراندن دوره های کوهنوردی است و خصوصیات اخلاقي و فردي اگر ناهنجاری بزرگی نباشد ملاک رد و یا قبولی عضویت افراد نیست. اعضا با افکار, عقاید و انگیزه های گوناگون و از طبقات مختلف وارد باشگاه می شوند. با چنین سازوکاری محیط باشگاه از تمام وجوه شباهت زیادی به محیط جامعه دارد.
تفاوت عمده اي كه اين محيط رااستثنا مي كند تعداد زياد افرادي است كه دورهم جمع شده اند و با وجود نبود سود مادي و مشكلات زيادي كه در اين رابطه وجود دارد به آن ادامه مي دهند. شايد در نگاه نخست اين موضوع متناقض با موضوع تمركز زدايي باشد كه امروزه هدف بيشتر مجامع مترقي است. در اينجا لازم است نكته اي را متذكر شوم: درست است كه اجراي غير متمركز، سرعت عمل و تنوع را بالا مي برد اما نبايد چنين اعمالي متناقض با جهت كلي و اهداف تصريح شده در اساسنامه باشگاه ويا هر مجمعي باشد به شكلي كه به اخلال و يا انشعاب بيانجامد. معضلي كه بسياري از مجامع و باشگاهها بخصوص باشگاه هاي كوهنوردي به آن مبتلا هستند. كثرتي كه به اين دليل به وجود مي آيد نه تنها نشان تمركز زدايي نيست بلكه نشان از عدم توان همكاري و تعاون است. ""به زبان ساده يعني من آنچه مي خواهم مي كنم و تو بجاي حرف از تعهد به كار باشگاهي مي روي و كشكت را مي سابي چون اگر از اصرارهايت خسته شوم مي روم و يك باشگاه راه مي اندازم"".
منظور از مطالب بالا ارائه تصوير بي نقص از باشگاه نيست بلكه اشاره به خصوصيتي است كه در مقايسه با جامعه در باشگاه چشم گيرتر است.
باشگاه ازیک اکثریت خنثی و تعدادی نخبگان فکری و عملگرا تشکیل شده است. وجود اکثریت خنثی هر چند که با نگاه به ترکیب افراد جامعه چیز عجیبی نیست ولی از آنجا که حضور و عضویت در باشگاه امری اختیاری و داوطلبانه است قابل تامل است.
چند دلیل تعداد زیادی از افراد خنثی را پوشش می دهد :
1- بسیاری برای پر کردن وقت فراغت باشگاه را برگزیده اند و انگیزه ای برای درگیر شدن با مسائل پیچیده و جاری را ندارند.
2- به علت غیر انتفاعی و مجازی بودن منافع حاصل از فعالیتهای باشگاهی محرکهای لازم برای فعال شدن بسیاری از افراد وجود ندارد.
3- بعضی از نخبگان برای مصون ماندن از گزند توقعات اعضا و همچنین دیگر نخبگان ترجیح می دهند از مسئولیت پذیری اجتناب کرده و از عواقب شرکت در مباحث جاری نیز بگریزند.
این مطلب را بارها گفته ام و فکر نمی کنم برای کسی جدید باشد . حضور در محیط شهری باشگاه برای من شرکت در یک ورزش جدا از ورزش کوهنوردی است . شاید بتوان این ورزش را ورزش شهروندی نامید .
در محیط شهری باشگاه، افراد فعال نقش احزاب را بازی می کنند و اعضا ی منفعل خود را برای بکار گیری و یا حتا فریب خوردن در اختیار آنان قرار می دهند. بعضی که از نوسان در محبوبیت و موقعیتشان می هراسند چشم بر روی وقایع نا مطلوب می بندند و با ایجاد روابط دوستانه با دیگران برای فضای دنج و ساکت خود حاشیه امنیت می سازند.
هستند کسانی که همواره نقش اصلاح گر و در پاره ای مواقع آباد گر را بازی می کنند. از کمترین نیروهای قابل استفاده در محیط سیال باشگاه بهره می برند و چرخ آنرا هرچند کند می چرخانند. بدون شک یکمین لازمه این چنین عملکردی نترسیدن از نتایج نا مطلوب هر عملی است که در مراحل اولیه راهگشا به نظر می رسد وچه بسا در ادامه با مشکلاتی روبرو شده و حتی به بن بست برسد.
بسیاری از ما در ارتباط با مسائل جاری در سطوح مختلف جامعه مان حرفهای زیادی برای گفتن داریم ولی ترس از هزینه های خارج از کنترل اجرای آنها, به ما اجازه ارائه آن و تبدیل حرف به طرح و تلاش برای اجرای آنرا نمی دهد.
چه جایی بهتر از باشگاه که افراد بتوانند خود و همچنين طرحها و قابلیتهای خود را با کمترین هزینه محک بزنند؟
براي من همین یک دلیل برای کار کردن در باشگاه و تلاش در راه تاثیر گذاشتن در محیط آن کافی است .
طبیعی است که بذل وقت و نيرو كمترين چیزی است که به عنوان ابزار و ملزومات این ورزش لازم است.
شما چطور فکر می کنید؟

******************************************************
پ.ن : در جلسات خصوصی کنترل و جلو گیری از انحراف این مباحث کار دشواری است و در جلسات مخصوص اعضا حالت تدافعی بزرگان و قديمي ترها كمتراجازه نفوذ به قلعه افکار آنها را می دهد و هر صحبتی با جوابی منکوب کننده روبرو خواهد شد . من فکر می کنم اختصاص وقتی مشخص، در جلسات عمومی به ارائه مطالبی از این دست و یا انتشار ویژه نامه و یا هر روش کنترل شده ولی عمومی که همه اعضا فعال را پوشش دهد کار خوبی است.
وبلاگ شروع خوبي است؟؟ چند نفر از اعضا را پوشش مي دهد؟؟

4 comments:

    On ۱۱:۵۱ S.M.S گفت...

    از اینکه دوستان اقدام به طرح سئوال می کنند .. به سهم خودم بسیار خوشحالم

     

    توضیح کوتاه اینکه این مطلب رو کوهسار نوشته و من فقط اینجا گذاشتم
    اسم اصلی ایشان تا زمانی که خودشان بخواهند محفوظ است.


    متاسفانه هر کاری می کنم نمیشه پس....
    1- در رابطه با مقاله شما (باشگاه دماوند چیست؟)، در جملات آخر متن جمله
    ای به این شرح بود: «چه جایی بهتر از باشگاه که افراد بتوانند خود و
    همچنین طرح ها و قابلیت های خود را با کمترین هزینه محک بزنند.»
    و اما نظر و پاسخ من به این جمله: کمترین هزینه...؟؟؟ جالبه، خیلی جالب.
    از نظر من به عنوان یکی از کوچکترین اعضای این جامعه جهانی (جامعه
    کوهنوردی)، اصلاً اینجوری نیست. اگه اینطور بود الان باید خیلی هایی که
    به خاطر همین هزینه های به ظاهر کم کوه رو تا حدی کنار گذاشتند، عضو
    باشگاه می بودند (البته نه فقط این باشگاه هر باشگاه دیگه ای هم می تونه
    باشه).
    پس فکر کنم کمترین هزینه البته اگه درست متوجه منظورتون شده باشم، کلمه ی
    مناسبی برای این رشته (کوهنوردی) نباشه!!! ویا حتی محک زدن، درسته ؟؟؟
    خوب حالا بر فرض مثال با همون کمترین هزینه ها می خوای با بچه ها برنامه
    بری. تو با کمترین هزینه ها و تجهیزات متوسط رو به پائین و بچه ها با
    کمترین هزینه ها که نه، یه کم بالاتر با تجهیزات متوسط رو به بالا می
    خوان کوه برین و لذت ببرین. خوب این وسط یه تناقض بوجود میاد و هیچ پل
    ارتباطی بین این دو نقطه زده نمیشه جز اینکه تعدادی از این هزینه بالایی
    ها، تو و شرایطت رو بیش از حد بزرگ می کنند و دلیل این عمل خودشون رو هم
    حمل بر عدم آسیب و صدمه تو از جانب کوه می دونند. جالبه ... نه...؟؟؟ چه
    اظهار لطفی دارند این دوستان...
    خوب نتیجه اخلاقی که می گیریم: بهتره که با این دوستان دیگه
    کوه نری چون جزء تضعیف روحیه و خراب کردن برنامه چیز
    دیگه ای حاصل نمیشه و ...

    2- در رابطه با انشای علیرضا که چطور کوهنورد شد می خواستم بهش بگم
    آفرین همنورد،خدا قوت و باهاش چاق سلامتی کنم و حالشو بپرسم. و آدرس
    ایمیلشو بگیرم.

    3- و در رابطه با انشای آقای کاشیان می خواستم بگم آفرین خیلی خوب و
    روان با دنیایی پر ز خنده نوشتید...!!!

    4- و اما یه سوال، شما به بچه ها گفته بودید که در مورد چطور کوهنورد
    شدنشون بنویسند، میشه در مورد عکس این قضیه هم نوشت؟؟؟
    و اینکه من باید چیکار کنم تا بتونم خودم شخصاً وارد قسمت نطرات بشم. ممنون.

    *نکته مهم: در صورتی که خواستید نظراتم رو در قسمت نظرات بنویسید لطفاً
    با نام «کوهسار» نظراتم رو ثبت کنید. ممنون

     

    سلام کوهسار
    بذار من قبل از اینکه جواب بدم یه سوال کنم.
    چرا حاضر نیستی با آی دی خودت پیام بذاری؟
    برام خیلی جالبه که بدونم. بعضی ها می خوان چرت و پرت بنویسن، بعضی ها خودشون رو مشروع و مقبول نمی دونن و از خودشون شرم دارن ولی هیچکدام ازاینا شامل حال تو نمی شه!
    سوال آخرت که جوابش راحته رو بدم: یکم روی گزینه "ارسال یک نظر" کلیک می کنی. بعد نظرت رو در قسمت متن می نویسی (بهتره قبلن اون رو آماده کرده باشی و اونجا فقط کپی پیست کنی) آی دی گوگل و پسورد ات را در محل های مورد نظر می نویسی و ثبت نظر را می کلیکی. همین. پیامت منتشر شد.

    یه نکته ای رو حواست هست؟ من راجع به فعالیت های شهری باشگاه نوشتم ها. مدیریت، منشی گری، نظافت، تاسیسات، انبار، کمیته ها خلاصه این بخشی که داخل ساختمان باشگاه جریان داره.

    بر عکس چیزی که من پرسیدم چی می شه؟ چگونه کوه نورد نشدید؟ یا اینکه چرا کوه نوردی را کنار گذاشتید؟ چرا که نه!؟ من فکر می کنم اگر چنین مطلبی نوشته بشه حتمن درش تجارب ارزنده ای برای همه پیدا می شه.
    این یه وبلاگ جمعیه، نگاهی به نویسنده هاش بندازی خودت متوجه می شی.

    در مورد کوه رفتن هم اگه خیلی دوست داری که اینکارو انجام بدی زود جا نزن. یکی از موفق ترین بچه های این چند سال باشگاه اون اولا به اندازه کرایه ماشین رسیدن به بند یخچال پول نداشت. اون حتا نمی ذاشت دوستاش بهش کمک کنن ولی با تلاشی که کرد هم تو کوه نوردی پیشرفت کرد هم اوضا کار و درآمدش کلی تغییر کرد. همون ذلیل مرده الان سالی یکی دوتا اکسپدیشن خارجی نره سالش سال نمی شه.

    کاشکی بقیه بچه ها هم جواب اون سوال رو می نوشتند خیلی چیزا تو اون جواب پیدا می شه. علی چند وقتی خدمت بود اما تموم شده و دوباره شروع می کنه بهش می گم که آدرس اش رو اینجا بنویسه.
    مجید هم که یار ثابته هر جا یخوای پیداش می کنی
    دیگه چیزی موند؟
    پیروز باشی

     

    همین جوری پیش بره باید یه حکم مسولیت برام بزنید که من مسوول کامنت گذاری بشم توضیح اینکه این کامنت هم مال من نیست بلکه از طرف مجید مامور شدم اینجابذارمش.

    سلام کوهسار
    ابتدا بخاطر ابراز لطفت ممنون
    راستش من ترجیح میدم بجای کلمه انشا که کاظم به نوشته من نسبت داده از عنوان خاطره استفاده کنم ، چون واقعاّ اتفاق افتاده و زائیده تخیلات شخصی من نبوده.متاسفانه کمی کوتاهی کردم و عکسهای برنامه را به همراه متن برای کاظم نفرستادم تا در کنار هم بکار ببره.
    بگذریم، یکی از بولدر کارهای قدر می گفت :" بخاطر این که پول خرید طناب رو نداشتم و خوش نداشتم که بخوام از لوازم دیگرون استفاده کنم ، و بقول معروف آویزون یکی بشم، رو آوردم به رشته بولدر." میدونی امروز نود در صد بند یخچالی ها دنبال فرصتی هستن که با این رفیقمون برنامه برن. اگر دنبال هر هدفی میری باید براش هزینه کنی. همه میدونند که با دمپائی کسی دماوند نمیره . خود من هم به خاطر نداشتن لوازم زمستانه مجبورم که روی بسیاری از علایقم خط بکشم.اما این باعث نشده که کوه و کوهنوردی رو فراموش کنم. به گونه ای هم عمل نمی کنم که باعث کنار گذاشتنم در برنامه ها بشه. در انتخاب برنامه ها کمی تأمل می کنم. ابتدا نفرات رو شناسائی می کنم ، خصوصاّ سرپرست. دوم توانائی خودم سپس خود برنامه و و و و و...فاکتور هایی هستن که تو تصمیمم برای شرکت تو برنامه ای یا رد اون نقش دارند. بقول کاظم همه اینارو گفتم تا به توانائی خودم اشاره کرده باشم. اگر ببینم توان کم من ممکنه در اجرای برنامه خللی ایجاد کنه شک نمی کنم و بر اشتیاقم و احساساتم غلبه می کنم تا دوستانم بخاطر من از هدفشون باز نمونند تا چه برسه به این که به خاطر من خودشونو به خطر بندازند. اما گاهاّ شاهدیم کسانی بدون در نظر گرفتن این مسئله صرفاّ به خاطر این که از روی علاقه و احساسشون تصمیم گیری کردن ، یا از طرف سرپرست پذیرفته نشدن یا در خوشبینانه ترین حالت باعث شدن که کل تیم از ادامه باز بمونه تا چه برسه به اینکه گاهاّ افرادی هم از جان خودشون در این برنامه ها هذینه کردن. از این قبیل موارد برای همه ما موارد زیادی اتفاق افتاده و میدونی نتیجه چی شده اینه که دوستانمون برنامه های خودشونو به صورت خصوصی اجرا می کنند . و همه بعداّ خبردار می شند . ا، مشتی برنامه میری تنها تنها . با از ما بهترون؟
    تنها کاری که می تونیم بکنیم اینه که خودمونو به جائی برسونیم که از ما برای شرکت در برنامه دعوت کنند. من که نتونستم اگر تونستی به من هم یاد بده.
    بازم برا لطفت ممنون