کریستین بوسکوف - Christine boskoff





" کریستین بوسکوف " نامی آشنا در میان فهرست زنانی است که توانسته اند چندین قله 8000 متری را صعود کنند . این زن آمریکائی که در 16 مرداد 1345 متولد شد در حال حاضر دومین زنی است که 6 قله 8000 متری را صعود کرده و از او به عنوان زن نخست و برتر در کوهنوردی آمریکای شمالی یاد می شود .

او در حال حاضر به عنوان مهندسی موفق در صنایع هواپیماسازی و امور پرواز مشغول بکار است ( رشته تحصیلی وی مهندسی الکترونیک می باشد . ) و در کنار آن به عنوان راهنمای کوهستان در غرب سیاتل در شرکتی بنام جنون کوهستان مشغول بکار است . وی را از فعال ترین و نخستین زنان کوهنورد آلپاین می دانند که سالانه 70 – 80 سفر را به عنوان راهنمای کوهستان انجام می دهد .
همسر و شریک تجاری کریستین ( Keith boskoff ) در سال 1377 به طرز غیر قابل انتظار و ناباورانه ای فوت کرد و گرچه خلائی در زندگی او بوجود آمد که کریستین معتقد است هرگز پر نمی شود ; ولی سعی کرد با ادامه ی فعالیت ها زندگی را زیباتر کند .
آنچه خواهید خواند ، مصاحبه ای است که با او در 25 فوریه 2002 ( سال 1380 ) انجام شده است و این در حالی است که کریستین خود را محیای صعود به کی2 می کند .

تاریخ نگاری صعود های بالای 8000 متری کریستین بوسکوف :
قله برودپیک 22 مرداد 1373
قله چوآیو 5 مهر 1374
قله لوتسه 5 خرداد 1375
گاشربروم 2 28 مرداد1377
شیشاپانگما 18 مهر 1378
اورست 3 خرداد1378

»»»»»»»»»»»»»»»»»»»«««««««««««««««««««

از او در مورد نحوه آماده سازی خود برای این برنامه می پرسیم و پاسخ می دهد :
3-4 هفته جلسه تمرینی صخره نوردی و در کنار آن صعود های یکروزه ای به قلل محلی همچون Rainler ; Baker ; Shuksan داشتم ; درضمن اینکه سعی می کردم چند بار در هفته با حمل کوله ای سنگین بر روی کوه Si بدوم .
او می گوید ; البته صعود قلل مرتفع 70 درصد نیازمند آمادگی روحی است و در صعود بسیار بیشتر از فرود اراده و روحیه کمک می کند و بعبارتی فرود توان فنی و صعود توان روحی می خواهد . بسیاری از آنچه در طبیعت انجام می دهید نیازمند تجربه و هوش طبیعی شما در برخورد با طبیعت و عوامل آن است .

مردم قلل را به دلایل مختلف صعود می کنند . انگیزه شما چیست ؟
تنها دلیل من بودن در طبیعت و عشق ورزیدن به آن است ; می خواهم به طبیعت نزدیک باشم . احساس وحدت و یگانگی با آن بهترین دلیل است و مطمئنا دلیل دیگری ندارم . انسان با بودن در طبیعت تعادل و توازن در زندگی را می آموزد وقتی در هوائی طوفانی و در دمای منهای 40 درجه تلاش می کنی تا به قله برسی ; آیا حاصل این تلاش و میارزه به خانه و خانواده و نحوه زندگی روزانه ات انتقال پیدا نمی کند ؟ تو می آموزی که چگونه استقامت و سرسختی داشته باشی و براحتی تسلیم مشکلات زندگی نشوی .

خانواده شما از آنچه می کنید راضی هستند ؟
آنها نمی توانند به معنای واقعی آنچه من انجام می دهم را هضم کنند ; گرچه سعی دارند مرا حمایت کنند و فکر می کنند کار بزرگی انجام می دهم و از خواندن مطالبم هیجان زده می شوند اما باید گفت آن ها به درستی مرا درک نمی کنند و نمی توانند بفهمند چه می خواهم و چه انجام می دهم .

آیا آنها در مورد کار شما نگران هستند ؟
بله ; حقیقتا نگران هستند . گرچه من به آن ها می گویم که کوهنوردی ورزشی مطمئن است ولی نگرانی همیشه و در سفر های من همراه آنها است . حالا یاد گرفته ام که اگر به جائی خطر ناک و کوهی سر سخت صعود می کنم ; از شذت سختی کار آنها را مطلع نکنم تا نگرانیشان کمتر شود به آنها می گویم که به کوهی ساده و جائی امن می روم و همیشه سعی دارم از کمپ اصلی و هر جا که امکان ارتباط است با آنها تماس تلفنی داشته باشم و از نگرانی نجاتشان دهم .

شما خود را برای صعود کی 2 آماده می کنید آیا همچنان قصد دارید نخستین زنی باشید که 14 قله ی بالای 8000 متر را صعود کرده است ؟
خیر ; کی 2 قله ای بوده که همیشه دوست داشته ام آن را صعود کنم اما شاید چندان روی تمام 8000 متری ها اصرار نداشته باشم . من دوست دارم " ماکالو " را از جبهه غربی صعود کنم . این روزها صعود در چین و انجام نخستین ماجراجوئی ها در آن منطقه و کشف برخی دره های آن منطقه بیشتر مورد توجه و نظرم است . باور نکردنی است ; در آخرین سفرم در فصل پائیز بود که دره هایی را دیدم که پای هیچ " غربی " به آن ها باز نشده و چشمان مردم منطقه گرد شده بود و واقعا برایشان جالب بود که من را آنجا می دیدند .
شاید 8000 متری بعدی من آن جا باشد !! من دارم تقاضا و تمایل برای صعود 8000 متری ها را از دست می دهم . بیشتر علاقمند هستم صعود هائی در ارتفاع پائین تر اما سخت تر و جذاب تر داشته باشم . مسیر های تکنیکی تر برایم جالب است . ترجیح می دهم کاری کنم که نفر اول باشم ( زن و مرد ندارد ) نمی خواهم نفر 256 باشم .!!!.

آیا دوست داری فرزندی داشته باشی ؟
حالا و در این مرحله اتز زندگی خیر ! من معتقدم با داشتن فرزند تعهدات در زندگی زیادتر و حسابی تر می شود . فکر می کنم اگر ادم بچه ای داشته باشد باید تمام زندگی را وقف او کند . به همین خاطر " نه " می گویم .من الان با شرکت " جنون کوهستان " کار می کنم اگر فرزند داشتم مجبور بودم محتاط تر باشم ؛ چون زندگیم مال خودم نبود . در آنصورت تمام صعود های سخت و خطر ناک را کنار می گذاشتم و تنها به کوهنوردی مطمئن می پرداختم .

چه هنگام در کوهستان با جائی دیگر مرگ را در پیش روی خود دیده ای ؟
در برودپیک ; طوفانی سخت 5 روزی بشدت مزاحم ما بود نمی دانستیم سرانجام از پس این طوفان سخت بر خواهیم آمد یا خیر ؟ سرعت آن معادل 100 کیلومتر در ساعت بود ; دیرک چادر ها فرو ریخت و بر سر و صورتمان خورد . چوب های اسکی را به کمک دیرک ها علم کردیم اما اصلا گمان نمی کردیم که مقاومت کنند و چادر پاره نشود .

اگر در هنگام صعود جان خود را از دست دهی ; چیزی داری که بابت آن متاسف شوی ؟
مهمترین چیز ; تا وقتی زنده ام ، زندگیم است ! درست همین حالا چیزی مهمتر از زندگی وجود ندارد وقتی مرگ به سراغت بیاید ; مرده ای . زندگی فقط برای زنده ماندن و زندگی کردن است و نمی توان وقتی مرده ای زندگی را با خود ببری . اصلا مهم نیست در زندگی چند مدال کسب کرده ای و یا چند قله را به زیر پا کشیده ای . در حقیقت من تا زنده ام از زندگی استفاده می کنم و مثل امروز از زندگیم راضی هستم و به همین خاطر وقتی مردم هم افسوس نخواهم خورد .

کوهنوردی عموما متعلق به دنیای مردان است ; شما برای بودن در این دنیا چه کرده ای . آیا خودت را تغییر داده ای ؟ و با آن دنیا به سازش در آمدی ؟
من سه برادر بزرگتر از خودم داشتم و با آنها بزرگ شدم و رشد کردم . معمولا هم بازی ها و دوستانم پسر بودند و همین موضوع من را با دنیا و خصوصیات مردان از ابتدا آشنا کرد من بخوبی دریافته ام که اگر توجه و تمرکز کافی بر انجام کاری داشته باشم ; قدرت لازم را بدست می آورم و می توانم براحتی با مردان در کوهنوردی همراه شوم . البته آن ها نیز من را آنطور که هستم قبول دارند . چرا اینگونه نگاه نکنم ; " زن " بودن گاهی منفعت هائی دارد که در کوهنوردی به تو کمک کی کند . همنوردان مرد دوست دارند بیشتر به تو کمک کنند و در موفقیت ها بیشتر از طرف مردان تشویق می شوی . البته عجب موجوداتی هستند این مردها !! بعضی از آنها وقتی در کوه از تو عقب می مانند ; قلبا ناراحت مس شوند و به دنبال عذر و بهانه ای می گردند تا جا ماندن خود را توجیه کنند . بعضی ها هم ترجیح می دهند از روش دیگری استفاده کنند . تو را مورد انتقاد قرار می دهند و می گویند چون زن هستی نمی توانی آهنگ حرکتت را با گروه منطبق کنی !!
من انتظار همه این حرف ها را دارم .....
من یک مهندس هستم و این حرف و حدیث ها را در محبط کارم هم می شنوم و خاص کوهنوردی نیست ; اما نباید به آن توجه داشت .
اما متاسفانه گاهی زنانی را هم می بینم که با تکیه به همین صحبت ها و اینکه زن هستند و ضعیف تر سعی دارند عملکرد ضعیف خود را بپذیرند . مطمئنا زنان نسبت به مردان از نظر بیولوژیک و ساختار بدنی نحدودیت هائی دارند . اما باید بگویم خصوصا در سنگنوردی تکنیک و نحوه ی حرکت آن ها بسیار بهتر از مردان است . زنها انعطاف پذیری بیشتری دارند و چون چربی بیشتری نیز دارمد ; فکر میکنم در کوهنوردی در ارتفاعات موفق تر از مردان هستند .

چه مدت می خواهی به کوهنوردی ادامه دهی ؟
تا هر زمانی که قدرت داشته باشم و طبیعت به من نگوید " هی ; بس است " یا زمانیکه بدنم آنقدر ضعبف و فرسوده شود که نتوانم ادامه دهم . من فقط " تنوع " را دوست دارم . " هیجان " در زندگی برایم جالب است . محیطی که دائما تغییر می کند چه در امر کار و چه در کوهنوردی .
من تسلیم نمی شوم و دست از کارهایم بر نمی دارم . نمی دانم در آینده چه خواهم کرد . اما فعلا این هستم . کسی که می بینید .!!!
»»»»»»»»»»»»»»»»»««««««««««««««««««««
بر اساس تماسی که خانم مینو ضابطیان با وبلاگ باشگاه ما داشتند . ایشان در دیدار از سایتهای خبری - کوهنوردی به موضوع گم شدن خانم کریستین بوسکوف در هفته گذشته در جریان دیدار از بخش های ناشناس کشور چین به همراه چارلی فولربرخورد نموده اند .خبر این اتفاق از سایت everstnews جهت اطلاع علاقمندان به آگاهی می رسد .

ستارگان کوهنوردی آمریکا " christine boskoff " و " Charlie fowler " در ایالت " Sichuan " چین ناپدید شدند !
زمان انتشار خبر : 6:32 بعد از ظهر 14 دسامبر 2006
آلپنیست گزارش می دهد که : ستارگان کوهنوردی آمریکا در چین گم شدند . خبری که بسیار باعث غم و ناراحتی جامعه کوهنوردی آمریکاست . کریستین با صعود 6 قله بالای 8000 متر در میان زنان برجسته کوهنوردی جهان دارای جایگاه خاصی می باشد .
کریستین از اعضاء شرکت " جنون کوهستان " می باشد ; وی از ابتدای تاسیس آنجا فردی موفق و پر تلاش بوده است و اینک از وی خبری در دست نیست !!
از " چارلی فولر " هم بر اساس نظری که آلپنیست داده است به عنوان کوهنوردی فعال و پیشتاز در فعالیت های غیر قابل شمارش و دارای بسیاری از نخستین صعود ها در کارنامه اش یاد می شود .
اما بشنوید از ماجرای غم انگیز در مورد این 2 نفر:
آنها پس از ماهها حضور در منطقه مرکزی چین غربی ; به Genyen در غرب چین سفر می کنند . ایشان در ایالت Sichuan ( در تاریخ 18 آبان 1385 ) گردشی دو روزه در منطقه ای بدون نام داشته اند و قله ای 6000 متری را در Dechin صعود می نمایند ; بر طبق برنامه ، انتظار می رفته است که آنها تا 4 آذر 85 کار خود را تمام کرده و برای رسیدن به پرواز 13 آذر 85 و عزیمت به کشورشان آماده باشند . اما پس از تاخیر در پرواز مورد نظر و عدم مراجعت به کشورشان ; گروههای تجسسی آماده اقدامات لازم می شوند .
امروز 23 آذر 85 گروهی به Litang اعزام شدند تا شهر را مورد جستجو و بررسی قرار دهند تا بلکه اثر و نشانی از 2 گم شده آمریکائی بدست آید !
اما هیچ خبری مبنی بر اقامت آن ها در هتل های محلی و سایر جزئیات مفید تا زمان ارسال این خبر بدست نیامد.
اداره کل کنسولگری آمریکا از دفتر اتباع خارجی امور خارجه خواسته است برای هماهنگی گروه تجسس با پلیس محلی اقدام هماهنگ داشته باشند . "" پس از تماس با فرمانده ی ; Zhangla ( آخرین دهکده قبل ازGenyen ); در تاریخ 18 آذر 85 دریافتیم که هیچ گروه کوهنوردی اخیرا به Genyen نرفته است . ""
در تماسی دیگر با انجمن کوهنوردی Ganzi و Sichuan نیز مشخص شد که هیچ کوهنوردی برای ثبت و دریافت مجوز مراجعه نکرده است و این منبع نیز نتوانست اطلاعاتی در اختیار گروه تجسس قرار دهد .
برای کمک به امر تجسس وب لاگی ; تعیین شده است و از مردم خواسته شده است که اگر در آن منطقه بوده اند و یا کسی را می شناسند که در آن زمان در آن جا حضور داشته با حتی این آمریکائیها را در روز های مورد نظر در جائی دیده است با آنها تماس بگیرد .
در ضمن حساب بانکی و شرایطی نیز در مورد امر تجسس در نظر گرفته شده است .

ترجمه از مینو ضابطیان

0 comments: